یک جنایت کاره حرفه ای (آکشی کومار) وارد شهری شده و با حقه های خودش از مردم به عنوان کمک برای سرقتِ عتیقه جاتی که درون یک قطار وجود دارد ، استفاده میکند و ...
رائول و بوجا زوج سالخورده اي هستند كه سالها با عشق زندگي كرده و در زندگي هيچ كم و كاستي براي فرزندانشان انجام نداده اند. به خاطر مشكلات مالي فرزندانشان خود را بازنشسته كرده و فرزندانشان تصميم ميگيرند انها را از هم جدا كرده و باعث رنجشش انها ميشوند...
ویکی، یک تاجر، عاشق برادر کوچکترش پرم است که وقت خود را به تعقیب زنان می گذراند. خانواده احساس می کنند که منشی سپنا همسر خوبی برای ویکی خواهد بود، اما او در حال حاضر عاشق پریم است.
«سیما» دختر جوان و زیبا، اما فقیری است که می خواهد خیلی زود به ثروت برسد. مرد ثروتمندی بنام «سیدارت» عاشق سیما است، در حالی که متاهل می باشد. «راهول» نیز مرد فقیری است که برای سیدارت کار می کند، و او هم به سیما علاقه دارد...