
«نيک مارشال» (گيبسن) در يک آژانس تبليغاتي کار مي کند و مردي زن ستيز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکي اند. شبي، «نيک» با ماشين تصادف مي کند، اما صبح روز بعد در مي يابد توانايي خواندن فکر زنان را پيدا کرده است. «نيک» ابتدا هراسان مي شود، اما کم کم مي فهمد که مي تواند از اين موهبت استفاده کند.

«برايان کسلر» (دو چووني)، نويسنده اي جوان است که براي نوشتن يک کتاب تصميم مي گيرد همراه محبوبه اش، «کري لافلين» (فوربز) که يک عکاس است، سفري را به سوي کاليفرنيا آغاز کند و از محل وقوع چند قتل بازديد مي کند. در طي مسير، «ارلي گريس» (پيت) و نامزدش، «آدل کورنرز» (لوييس) را هم سوار اتومبيل مي کنند، بي آن که هيچ يک از سه نفر ديگر بداند که «ارلي»، يک قاتل فراري است...

"برانکو بیلی مک کوی" مالک مغرور یک گروه نمایش سیار است. اما کار بخوبی پیش نرفته و طی شش ماه گذشته او به کارکنان خود حقوقی نپرداخته است. در یک پمپ بنزین، او "آنتونیت" زنی از یک خانواده ثروتمند که در شب عروسی اش توسط همسر خود رها شده را با خود همراه می کند. "بیلی" از ظاهر او خوشش آمده و او را به عنوان دستیار خود استخدام می کند و...