یک ستاره‌ی تلویزیون ساکن شهر لس آنجلس که شهرتش کم شده است ، همراه با بدلکارش سعی می‌کنند تا در آخرین سال‌های طلایی هالیوود در دهه‌ی شصت میلادی به شهرت و موفقیت دست پیدا کنند و…
یک افسر پلیس در شهر بوستون به جزیره "نانتاکت" می رود تا در مورد قتل همکارش تحقیق کند، اما او به چیزهایی فراتر از آنچه تصورش را میکرد دست پیدا میکند...
«تانر» در دبیرستان از تمام دوستانش رانده می شود، چون همه فکر می کنند که بعنوان یک دوست همجنس باز به سه دختر خوش قیافه مدرسه نزدیک شده است...
"بابانوئل" در حقیقت شیطانی است که در شرط بندی با یک فرشته شکست خورده و مجبور است اسباب بازی و شادی به کودکان هدیه بدهد. اما وقتی مدت شرط به پایان می رسد، او به راههای شیطانی خود بازمی گردد...
داستان سریال درباره زندگی کاری و خانوادگی دو پزشک جراح پلاستیک مشهور در میامی می باشد. این دو پزشک بعضا از لحاظ شخصیتی کاملا متفاوت هستند. دکتر ""شان مکنامارا" دکتری ماهر و متخصص است که مرد خانواده است، کم حرف و تو دار و صادق است و به اصول پزشکی وفا دار است. در مقابل دکتر " کریسشن تروی" زرنگ و پول پرست است، با زنان بسیاری ارتباط دارد و چندان به اصول پزشکی و حرفه ای پای بند نیست، او حتی حاضر است به همکار خود دروغ بگوید و چهره مجرمی تحت تعقیب را در مقابل در یافت مبلغی هنگفت عوض نماید ، او با زنانی که خود و همکارش چهره یا بدن آنها را زیبا یا اصلاح کرده ، هم بستر می شود و برای خلق دوباره چنین زنان زیبایی بر خود درود می فرستتد...
"جروجیا لاس" یک دختر جوان اهل سیاتل است که درسش در دانشگاه را رها کرده است. او از زندگی خود ناراضی است و همیشه با مادرش (جوی) در تقابل است.او در اولین روز کار موقتش به عنوان منشی بایگانی بر اثر حادثه‌ی افتادن صندلی رویش میمیرد! اما به محض مرگ، او در یک گروه موجودات ترسناک در می‌آید که کارشان گرفتن روح مردم، درست قبل از مرگ است...
یک مدرسه فیلم مرکز موج جدیدی از قتل ها بر اساس افسانه های شهری است...
داستان فیلم در گذشته ای نه چندان دور اتفاق افتاده در مورد تولد شاهزاده خوناشامها "سانتانیکو" است...
سه دختر نوجوان که در دبیرستان شان از مشهورترین ها هستند، دختری را که بعنوان زیباترین دختر مدرسه انتخاب شده است را می دزدند، و در این بین او به طور تصادفی کشته می شود...