

از طریق چشمان اعضای مختلف ارتش جمهوریخواه ایرلند (IRA)، افراطهایی را که برخی افراد به نام اعتقادات خود به آنها میروند، بررسی کنید، راهی که یک جامعه عمیقاً تقسیمشده میتواند ناگهان به درگیریهای مسلحانه تبدیل شود، سایه طولانی خشونت رادیکال برای هر دو. قربانیان و مجرمان، و هزینههای عاطفی و روانی یک کد سکوت.

جان ، ۳۵ ساله نظافتچی پنجره ها ، زندگی خود را وقف تربیت پسر چهار ساله خود مایکل می کند ، زیرا مادربچه بلافاصله پس از تولد آنهارا ترک می کند. زندگی آنها ساده است ، با این حال ، جان فقط چند ماه دیگر عمر دارد. از آنجایی که او خانواده ای ندارد که به آنها مراجعه کند ، روزهای باقی مانده اش را به دنبال خانواده ای جدید و مناسب برای فرزندخواندگی مایکل می گذراند...

سال ۱۹۷۵ در دهکده ای کوچک پسری هفده ساله به نام الیستر بر اثر اختلافات مذهبی یکی از همسایه های خودشان که پسری نوزده ساله به نام جو گریفین بود را به قتل می رساند. جیم که آن موقع یازده ساله داشته است شاهد قتل بوده و اکنون پس از سال ها نتوانسته ضربه ی روحی آن ماجرا را فراموش کند. الیستر به اعدام محکوم شد ، اما پس از دوازده سال آزاد می شود و اکنون الیستر سعی می کند تا به جبران این اشتباهش که او را سال ها آزار داده است بپردازد. اکنون می خواهد به ملاقات جیم برادر کوچکتر کسی که کشته است برود …

دني فلين، مشت زن سي و دو ساله، پس از تحمل چهارده سال حبس به خاطر فعاليت در ارتش آزادي بخش ايرلند، از زندان آزاد مي شود و پس از بازگشت به خانه به ديدن مگي، محبوبه ي سابقش مي رود. او مي خواهد دوباره کار مشت زني را آغاز کند. اما اعضاي ارتش آزادي بخش، با اين کار مخالفت مي کنند...