

الیزابت تاچر یک معلم جوان است، از خانواده ای متمول که اهل شرق آمریکاست و اینک به شهری کوچک در غرب آمریکا کوچ کرده که دارای معدن زغال سنگ میباشد. این سریال شرح ماجرای مردم این شهر کوچک و مشکلات آنان با معدن ذغال سنگ و در عین حال چگونگی ارتباط این معلم جوان با اهالی شهر میباشد. دختری که از خانواده ای متمول آمده و حالا باید خود را با شرایط این شهر کوچک وفق بدهد. این سریال با الهام از کتابی به همین نام به قلم نویسنده کانادایی Janette Oke ساخته شده است.


سريال در آينده و جایی اتفاق میافتد که سازمان پليس از ربات های شبه انسانی در انجام ماموريت ها کمک ميگيرد. داستان سریال در سال ۲۰۴۸ میلادی از جایی آغاز میشود که بعد از حمله بسیار شدیدی که به اداره پلیس شده مامور پلیسی به نام JOHN KENNEX (با بازی Karl Urban) بعد از ۱۷ ماه از کما خارج شده و متوجه میشود که علاوه بر اینکه دوست و همکارش ANNA MOORE(با نقش آفزینی Mekia Cox) از دست داده یک پای او نیز قطع شده و به جای آن عضو مصنوعی دیجیتالی با فناوری بالا به او پیوند داده شده است... این سریال توسط جی. اچ. وایمن برای برادران وارنر و بد روبات خلق شده است. جی. اچ. وایمن،جی. جی. آبرامز و برایان بورک هر سه کارگردانان این سریال هستند.


کاراگاه مخفی، گریس، با نفوذ به یکی از بزرگترین گروه خلافکاران شهر بدنبال کسب اطلاعات درباره رئیس این گروه به نام جیمی بود که در این میان پسرش بدست افراد ناشناسی ترور میشود. گریس که خود را مقصر این اتفاق میداند حاضر است دست به هر کاری بزند تا قاتل فرزند خود را پیدا کند. اما از طرفی وضعیت روحی و روانی او در حد مطلوبی نیست و پلیس وی را بطور موقت از فعالیت کنار میگذارد اما گریس دست بردار نیست و سرخود بار دیگر وارد گروه خلافکاران میشود ولی اینبار مشکلات جدیتری در انتظار اوست...


در روز ۲۱ مارس ۱۹۶۳ زندانی ها و نگهبانان زندان آلکاتراز به طرز اسرار آمیزی ناپدید شدند. دولت برای طبیعی جلوه دادن مساله اعلام کرد که زندان به خاطر شرایط نامناسبش تخلیه و تعطیل شده است، اما یک واحد مخفی را مامور پیدا کردن زندانی ها کرد. اکنون در زمان حاضر، زندانی ها دوباره بازگشته اند، در حالی که به نظر میرسد گذر زمان بر آنها تاثیری نداشته و خودشان هم نمی دانند در این چند دهه کجا بوده اند...