
یک منشی ماشین رئیسش را می دزدد و برای خوشگذرانی به جاده می زند. او به یک شهر ساحلی می رود که مطمئن هست هیچوقت آنجا نبوده، اما همه اهالی آنجا اسم او را می دانند. اما شرایط زمانی بحرانی تر می شود یک جسد در صندوق عقب ماشین پیدا می شود و او مظنون به قتلی می شود که هیچ چیز درباره اش نمی داند.

خانواده ای آمریکایی برای یک سفر تفریحی تجاری به پاریس سفر می کنند. در آنجا آنها که از لحاظ مادی در وضع خوبی هستند، با زندگی ها و دنیای جدیدی آشنا می شوند که به آنها دیدی می دهد که چگونه میتوانستند با تغییراتی در زندگی و در گذشته ی خود، از دنیا و آسایش و خوشبختی بهتری برخوردار باشند.

«برونو داور» (گارسیا) از کار بی کار می شود. پس از گذشت دو سال و انجام مصاحبه های کاری بی نتیجه، «برونو» به این نتیجه می رسد که باید رقبایش را از بین ببرد. بنابراین یک آگهی قلابی در روزنامه ها چاپ می کند که در آن ها دنبال کسی می گردد که دقیقا مشخصات حرفه ای خودش را داشته باشد…