

هنگامی که ورودیهایی به یک بعد جدید به نام "ماتو" در سراسر ژاپن ظاهر شدند، منبع جدیدی به نام "هلو" کشف شد که قدرتهای منحصر به فردی فقط به زنان میدهد. اما موجودات خطرناکی به نام "یوموتسو شوئوکی" نیز در ماتو حضور دارند و از آن زمان مسئول بروز بلایایی بودهاند. برای مقابله با آنها، دولت گروه الیتی زنانی را تشکیل داد که از قدرتهای هلو دریافت کردهاند به نام "گروه ضد شیطان".


در دنیایی که پادشاه دیوها مرده است، گروهی از نیمهخدایان که قادر به شکست او هستند، دنیا را به ارث بردهاند. یک شمشیرباز استاد که میتواند با یک نگاه دریابد چطور حریفش را شکست دهد. یک نیزهدار تندرو که میتواند دیوار صوتی را بشکند. یک دزد اژدهاپر که با سه اسلحه افسانهای همزمان میجنگد. یک جادوگر همهتوان که میتواند افکار را به واقعیت تبدیل کند. یک فرشته آدمکش که مرگ آنی میآورد. این قهرمانان برای کسب عنوان "قهرمان واقعی"، هرکدام به دنبال چالشهایی علیه دشمنان سرسخت میروند و میان خود برخورد ایجاد میکنند. نبرد برای تعیین قدرتمندترین میان قدرتمندان آغاز میشود.


از زمانی که اژدهاها به تهدیدی برای نسل بشر تبدیل شدند، شکارچیان برای دریافت پاداش آنها را شکار کردند. اما این به هیچ وجه کار آسانی نیست. فقط کسانی که قادر به فراتر رفتن از محدودیت های شرایط انسانی هستند می توانند در مقابل موجودات بالدار قدرتمند بایستند. راگنا، یک مرد جوان نسبتا ضعیف، با لئونیکا، یک شکارچی استثنایی که قبلاً بیش از هر کس دیگری اژدها را از بین برده است، همکاری می کند. تنها، پس از یک رویداد غم انگیز، راگنا خود را تنها می بیند و عطش سیری ناپذیری برای انتقام رانده می شود. او که از رویارویی با دشمنانش ناامید شده و آنها را در هم می شکند، تصمیم می گیرد با کریمسون، موجودی تاریک که انگیزه های مشابهی با او دارد، متحد شود: برای از بین بردن پادشاهان اژدها برای همیشه.


دری به دنیایی دیگر در برابر پسری گشوده می شود که در تمام عمرش به طرز وحشیانه ای مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. این واقعیت جایگزین به او امکان دسترسی به انواع چیزها، مانند مهارت های تقلب و پورتالی را می دهد که به او اجازه می دهد بین دنیای قدیمی و جدید خود سفر کند! آیا این بازنده کلاس می تواند زندگی خود را به خانه برگرداند...؟


دختر دبیرستانی پسرانه تومو آیزاوا سرانجام موفق می شود به دوست دوران کودکی خود جون بگوید که او را دوست دارد. متأسفانه، اعتراف او درست بالای سر او می رود - او حتی تا دوران راهنمایی حتی متوجه دختر بودن او نمی شد، و حتی اکنون، جون هنوز او را یک برادر می داند! چگونه تومو چان می تواند او را در غیر این صورت متقاعد کند و قلب جون را به دست آورد؟