

Grace و Frankie که به دلیل سال ها رقابت، با یکدیگر رابطه سردی داشته و به هم به عنوان دشمنی سر سخت نگاه می کنند با شنیدن خبری شوک آور زندگیشان برای همیشه تغییر می کند. همسرانشان Robert و Sol وارد رابطه ای عاشقانه با یکدیگر شده و قصد ترک آنها و ازدواج با یکدیگر را دارند. اعلام علنی این تصمیم ناگهانی هر چهارنفر آنها را که اکنون به سن سالخوردگی رسیده و هفتمین دهه از زندگیشان را تجربه می نمایند با شرایط عجیب و دشواری مواجه می نماید....


داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند...


Harry Bosch مامور پلیس لس آنجلس که برای دومین بار متهمی را به اشتباه به قتل میرساند، منتظر رای دادگاه می باشد که ممکن است او را از کارش تعلیق کند. او همچنین در این بین پرونده قاتل سریالی را دنبال میکند که این قاتل بچه های کوچک را هدف قرار میدهد و معلوم نیست تا کنون چند بچه سر به نیست شده اند و تنها استخوان هایی از آن ها باقی مانده است...


“مارتین” نمی تواند دل پسرش را بدست می آورد . “جیک” لال است و نمیگذارد هیچکس ، حتی پدرش او را لمس کند . اما وقتی در سریال این اتفاق می افتد ، عقده ی فکری و روحی “جیک” نسبت به عدد ۳۱۸ که هیچ توضیحی هم برای آن وجود ندارد ، از طریق اتفاقاتی که در سراسر جهان برای مردم می افتد ، آشکار میشود …