سریال "بهتره با ساول تماس بگیری" اسپینآف سریال "بریکینگ بد" می باشد که داستانش در مورد وکیل والتر وایت، ساول گودمن (باب ادنکیرک) و دفتر وکالت او و نحوه آشنایی او با اعضای گروه درست قبل از رخ دادن اتفاقات "بریکینگ بد" می باشد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
میگن قرار ادامه این سریالو با یک سریال دیگه به اسم سریال مترجمین گشاد بسازن....
:)))
اخه مگه میشه یه سریال فضاش انقدر اروم باشه و داستان با سرعت کم جلو بره ولی انفدر جذاب باشه
مگه داریم اخه!!
هرکی دوس داره هایزنبرگ به سریال اضافه شه لایک کنه
سلام.
بنظر من مهم ترین ویژگی این سریال که از بقیه سریالها متمایزش کرده اینه که پیش بینی و حدسهای درست تون از هر اپیزود رو پای نابغه بودن خودتون میذارین! درحالیکه مطمئنین نابغه های واقعی نویسنده های این سریال هستن، مثلا وقتی با خودتون هدف ساول از ملاقات با دفتر بیمه برادرش رو حدس میزنین، اگه درست حدس زده باشین چه کیفی میکنین! توی بریکینگ بد کمتر شاهد همچین ویژگی ای بودیم.
درضمن این سریال اسپین آف بریکینگ بد هست، یعنی شما از سرنوشت تمام شخصیت ها باخبر هستین(به جز کیم و چاک) و انتظار میره که جذابیت کمتری داشته باشه(درحالیکه بیشتر اسپین آف ها اصلا کاری به شخصیت های فیلم/سریال اصلی ندارن و در زمان خیلی عقب تری سپری میشن)اما با این وجود بعضی قسمتها هیجانش بیشتر از بریکینگ بده و شما کنجکاوین از حرکت بعدی هر شخصیت سر در بیارین. بریکینگ بد داستانش در مورد معلم شیمی ای بود که باجناقش رئیس اداره مبارزه با مواد مخدره و خودش شیشه میسازه؛ چطور میشه از همچین داستانی سریالی بدون هیجان ساخت؟!! ولی با این وجود بریکینگ بد قسمتهای ضعیفی هم داشت که اصلا درحد سریال نبود (مثل قسمت fly ) در مقابلش بتر کال ساول تا به حال قسمت ضعیفی نداشته و روند کاملا رو به رشدی داشته به طوریکه تا فصل سه میشه با اطمینان گفت از سه فصل اول بریکینگ بد بهتر بوده، اینم در نظر داشته باشین داستان این سریال تقریبا کم هیجان تر بنظر میرسه (چیزی که بیشتر شما ازش ایراد میگیرین) ولی قسمت ۵ از فصل ۳ نه درگیری داشت نه کشتاری، لوکیشن نصف بیشتر اپیزود توی دادگاه بود اما با این وجود یکی از بهترین اپیزودهای سریال بود و یه هیجان واقعی درش بود، هیجان با دیالوگ! سریال تاحالا هیچ صحنه ی ج.ن.س.ی نداشته و حتی حرف f هم توش به کار نرفته (توی بریکینگ بد دو سه بار به طور محسوس استفاده شد). همه ی اینا بنظرم سند برتری این سریال بر بریکینگ بد هستن و مطمئنم فصل های بد خلا بریکینگ رو به طور کامل پر میکنه. البته یکی از نقاط قوت این سریال نویسنده های حرفه ایش هستن؛ بریکینگ بد رو بیشتر میشه یه آزمون و خطا برای نویسنده های این سریال در نظر گرفت و البته یه صافی برای گلچین کردن نویسنده های خوب بریکینگ بد و استفاده از اونا در این سریال.
ممنون که خوندین.
اسپويل فصل ۳ قسمت ۵
اصلا برام قابل درک نيست که کسي بتونه همچنين رابطه و فضايي رو تو ذهنش خلق کنه و به ناب ترين حالت ممکن اونو اجرا کنه... قسمت ۵ يکي از استثنايي ترين درام هايي بود که در تمام زندگيم ديدم...اينکه بتوني با همچين بيماري ذهني که لااقل من هيچي ازش نشنيده بودم داستاني روايت کني در بطن رابطه دو برادر که همين رابطه هم به شکل خارق العاده نو و غير قبال مثال باشه واقعا ذهني فراي خلاق ميطلبه... شروع اين قسمت با فلش بک به اوايل بيماري چاک کد گذاري ميشه و در زماني که به کل شروع رو فراموش کرديم و شايد از خود بپرسيم که دليل گنجانده شدن اون ميزان سن چي ميتونه باشه آنچنان سيلي سازنده ميکوبه به تماشاگر که ضربش از پشت تي وي هم احساس ميشه... سرآمد اين قسمت بدون شک بازي استثنايي مايکل مک کين بود که در مونولوگ سکانس آخر هوش و حواس رو از سر ببينده ميبره... تمامي نماها بدون هيچ خودنمايي الکي از طرف کارگردان تعبيه شده که حتي يک شات بدون عمق ميداان در حد کارهاي سينمايي هم شايد شاهدش نباشيم...و اما نورپردازی که شاید اصلا به چشم نیاد کاملا بر اساس منطق منبع نور طاحی و پرداخت شده... اصل اول تصویر خوب به نوز وابسته است... حالا وقتی ما به دلیل حضور چاک و مشکلی که داره اکثر فضاها فاغد منبع نور هست نه تنها با عث ضعف نشده بلکه به طوری منطقی عمل کرده که حتی هیچکاک هم ذره ایی ازش بهره نبرده... نوری که به صورت اسپات لایت از خروجی های بیرون خانه به واسطه پنجره و در و این موارد بسیار زیبا در خدمت این تصویرهای استاندارد و بدون هیچ حرکت عجیبی در خدمت روایت داستان هست... وقتی درام به اندازه فرای کافی گیرا باشه دوربین روی سه پایه و شات های استاندارد مقصود و حرف سازنده رو به زیبایی میزنه طراحي صحنه هم به بهترين شکل ممکن در کنار باقي عوامل چيده شده که تماما کد گذاري شده طراحي شده... اينکه اينطوري از يه تابلوي Exit بتوني يا خلق کني که در ابتدا جزو آکساسوار معمولي صحنه به چشم بياد ولي در نهايت پايان سکانس رو باهاش ببندي از نبوغ بيش از اندازه سازنده نشات ميگيره !!!با اينکه از ابتدا ما با دو خط داستاني ساول و مايک رو به رو بوديم ولي در هر تايم لايني که قرار ميگيريم به کل طرف مقابل پس زمينه منتقل ميشه که حتي در اين قسمت حتي بعش فکر هم نميکنيم ! سازنده در ۵ دقيقه آنچنان شما رو از دنياي خودتون بلند ميکنه و به آلباکورکي ميبره که لذت واقعي يک درام... يک اثر هنري... يک خلق بي همتا... يک فضاي استثنايي با بازي هاي خارق العاده.. با کارگرداني که در حد کتوب سينمايي قابل تدريس هست همراه ميکنه... هر قسمت سوپرايز هاي خاص خودش رو داره که اينجا با حضور هيو بابينو و ياداوري همون ميزان سني که در برکينگ بد با جسي هم عينا همين کار رو در دفتر ساول انجام ميده معرفي ميشه که قطعا دوست داران اين الماس ناب تاريخ قدر و خلاقيتش رو ميدونند... در راستاي همين ياداوري ها تيتراژ اين قسمت هم نيمکتي نشون داده ميشه که در فصل ۲ برکينگ بد بجر روش نشسته و مشغول ديل کردن هست که پليش مخفي ميگيرتش و براي اولين بار در ايستگاه پليس با ساول گودمن آشنا ميشيم و ميبينمش... نقطه شروع اين شخصيت در برکينگ بد که حالا تبديل شده به کاراکتر اصلي اين روزهاي ما ولي سازنده يادآوري ميکنه که يادت باشه از کجا شروع شد !!!!! شگفتا به مغز و تخيل وينس گيليگان کبير و پيتر گولد که هر قسمت در حال بالا بردن حد و اندازه نورمال يک کار تلويزيوني حرکت ميکنند... تمامی پروژه های سریالی اعم از تی وی و لایو استریم حد و اندازه خودشون رو تعیین و در راستای همون ادامه میدن... اکثرا بر این اصل پایدار هستند که قسمت به قسمت سریال از اصل اولیه افت نکنه وای در BCS ما هر قسمت به قسمت شاهد بالاتر رفتن این لِوِل میشیم !!!!
بدون شک و با افتخار نمره اين قسمت ۱۰ از ۱۰ !
باشد که رستگار شويم !!!!!
عاشق این دیالوگ برکینگ بد هستم:
والتر وایت: بهتره یه وکیل واقعی براش بگیریم؛ آخ این چیه؟
جسی پینکمن : وقتی اینجوری گیر میکنی وکیل جنایی به کارت نمیاد یه وکیل جنایتکار می خوای.
به جرات دو قسمت ۴ و ۵ حتی از بریکینگ بد هم جلو زدن
فریم آخر که چاکو با تابلو EXIT کنار هم گذاشت عالی بود
اين الان بهترين سريال در حال پخشه، چرا انقدر دير به دير زيرنويس ميدن