

سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه...

قرن نوزدهم میلادی، جایی در فلسطین، «رابین هود» (الوز) از زندان فرار می کند و با شنا خود را به انگلستان می رساند، بلافاصله باخبر می شود که حکومت ملک شان را مصادره کرده و تمام خویشاوندانش به قتل رسیده اند. «رابین» نیز شورشی را علیه «شاهزاده جان خبیث» (لوییس)، به راه می اندازد...