
ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...

«ليتل وويس» (هراکس) دختري است خجالتي و بي سروزبان که با مادرش، «مري» (بلتين) زندگي مي کند. «ليلتل وويس» به ندرت از خانه خارج مي شود و در عوض، به صفحاتش گوش مي دهد و پا به پاي «شرلي بسي»، «جودي گارلند» و «مريلين مونرو»، آواز مي خواند. يک شب «مري» با «ري سي» (کين)، کارگزار و «کاشف استعداد» آشنا مي شود. «مري» او را به خانه اش دعوت مي کند و در همان جاست که «ري»، صداي «ليتل وويس» را مي شنود و آن چنان تحت تأثير قرار مي گيرد که فکر مي کند مي تواند از او يک ستاره بسازد...