شجاع دل داستان زندگی حماسی یک آزادی خواه اسکاتلندی است که با انگلیسی ها برای استقلال میجنگد. «ویلیام والاس» (مل گیبسون) شخصیتی ستودنی و کم نظیر است که در پی عشق به همسر از دست رفته اش و عشق به سرزمینش آخرین قطره خون خود را فدا میکند.
شجاع دل داستان زندگی حماسی یک آزادی خواه اسکاتلندی است که با انگلیسی ها برای استقلال میجنگد. «ویلیام والاس» (مل گیبسون) شخصیتی ستودنی و کم نظیر است که در پی عشق به همسر از دست رفته اش و عشق به سرزمینش آخرین قطره خون خود را فدا میکند.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
علی پور:
نقد فیلم شجاع دل
((متن از علی پورزارع))
متن حاوی اسپویل......
..................................................................................................................................................
سینما یعنی یک فریاد ...فریاد ازادی ویلیام والاس.......
..................................................................................................................................................
دیالوگی در فیلم مرد دویست ساله را به خاطر میاورم ...دیالوگی که از زبان رابین ویلیامز در نقش یک ربات انسان نما گفته شد...زمانی که صاحبش به او گفت از من چه میخواهی ..ربات گفت ازادی...صاحبش گفت چرا ازادی؟...ربات گفت کتابهای تاریخی را مطالعه کردم و دریافتم تمام جنگهای تاریخ برای تحقق یک واژه درگرفتند....((تحقق ازادی))....حال باید ببینم این واژه ارزش این خیل جنگ گستری را دارد؟
شجاع دل از بهترینها و ماندگار ترینهای تاریخ سینما در ژانر خود شناخته میشود...
فیلمبرداری استثنایی و شاتهای عریض جان تول...موسیقی روح نواز هورنر کبیر که حقیقتا از بهترینهای تاریخ سینماست..
و از همه مهمتر بازی محشر گیبسون در نقش والاسو کارگردانی فوق العاده مل گیبسون شجاع دل را به ماندگارهای تاریخ سینما تبدیل کرده...
فیلم داستان اسکاتلندی را نشان میدهد که پس از مرگ ادوارد و بانوی نروژ تخت سلطنت متزلزل خویش را متزلزل تر دیده ....و گرفتار سیاست انگلیسیها و خدعه های ادوارد پا درازو خیانت و وطن فروشی لرد ها و نجبا خود میشود.......و در این میان مردی برمیخیزد.....مردی به نام ویلیام والاس که پدر و برادر بزرگش درپیقیامهایی که علیه ظلم داشتند ناجوانمردانه و وحشیانه کشه شدند ....و همسرش که از ترس تصاحبش توسط لرد منطقه اورا مخفیانه به عقد خویش دراورده به طور دردناکی کشته میشود....اما والاس در صدد انتقام نمیشود بلکه اهمیت موضوع تحقق اصل است و ان اصل چیزی نیست جز ((((ازادی)))).....
فیلم سینمایی شجاع دل که به دلاور نیست شهرت دارد تنها داستانی از شمشیرها نیست بلکه داستان ذهنها نیز هست.......
در اوایل داستان زمانی که میبینیم انچیز که پدر و برادر والاس را به نابودی میشکاند زودباوری و ح.ما.ق.ت انهاست و زمانی که قیومیت و حضانت ویلیام کوچک به دایی او با بازی کوتاه و تاثیر گذار برایان کا.ک.س سپرده میشود...در سکانسی میبینیم شب هنگام والاس شمشیر دایی خود را برداشتهو به ان نگاه میکند ...در این زمان دایی ویلیام سر رسید و با انگشت اشاره ای به سر ویلیام کرده و میگوید: ((اول استفاده از این رو بهت یاد میدم و بعد استفاده از شمشیر رو))این دقیقا همان جهان پند جنگ است ...دنیایی که جنگجویانی که بتواننند به درستی از ذهن خود استفاده کنند پیروز میدان میشوند....
روایتی عامه پسند است... در فیلمهای نظیر شجاع دل مفاهیم عامه مد نظر قرار میگیرند...بجنگ تا به ازادی برسی....همیشه بخشی از سینما و شاید مهمترین بخش ان به داستانسرایی عمومیت میابد و اگر به درستی روایت شود محرک هیجان مخاطب نیز میشود...شاید شیوه روایت این فیلمرا گاهی بتوان با اثار پیش از این و اثار جنگی کلاسیک مقایسه کرد ...مثلا معرفی قهرمان و رابطه اش با دیگر کارکترها و یا روایت داستان شباهت زیادی به رابین هود صامت رابرت فریزر و یا رابین هود داگلاس فربنکس دارد و همچنین بازی مل گیبسون و بهره مندیش از موقیت نیز شباهت زیادی به بازی ارول فلین در نقش رابی هود کلاسیک دارد...
قهرمان در سینمای مل گیبسون نقش کلیدی دارد درواقع قهرمان محور اصلی داستان است و دیگر کارکترها تنها برای معرفی بیشتر شخصیت قهرمان و و جانبخشی و تعامل با قهرمان خلق میشوند...اینکه قهرمان گاهی دست به کارهای سیاه میزند و در تخلیط با سفیدی ها کارکتری خاکستری خلق میشودهمانچیزیست که همیشه مل گیبسون را به خاطرش شماتت کردند اما این فعل به شدت مخاطب پسند است ....بریدن سر حاکم یورک که برادر زاده ادوارد پادراز هم بود به گفته خود والاس تنها واکنشی کوچک بود نسبت به سالها قتل و غارت انگلیسیها در سرزمینهای اسکاتلند بود.....
شجاع دل پیچیدگی و تعادل قدرتمندی بین بخش درام و جنگی خود ایجاد میکند....کارکتر ویلیام والاس شخصیت پردازی معرکه ای دارد ..کودکی که زندگی جفاکارانه با او برخورد میکند و طی یک سکانس طلایی هنگام خاکسپاری پدرششاخه گلی را از یک دختر بچه (مارن)هدیه میگیرد... و از همان زمان دل در گرو او گذاشته و عشق و مرگ همان دختر بچه قلب ویلیام والاس را شجاع میکند....سکانسی که مارن با چشمانی گریان منتظر کمک والاس بود و والاس نرسید و مردم دهکده بریده شدن گلوی مارن را به نظاره نشستند از درداورترینهای سینماست... و سکانسی که ویلیام به تنهایی دل به دریا زده و برای بردن پیکر دلداده اش به مصاف جنگ میرود و انزمان است که شجاعت در وجود مردم دهکده نقش میبندد و شکست دشمن را در پی دارد....در واقع نیروی عشق است که به مردم دهکده خودباوری میدهد که در دیالوگی از رابرت دوال پس از تصاحب دهکده و کشتن ارباب منطقه داریم:(کشتیمش....ما اون رو کشتیم)...و این ما از جانب بازیگر با تکیه تلفظ میشود تا به مخاطب معنی ما بودن را بیاموزد.....
فیلم بار طنز خود را نیر با کارکتری مثل هامیش و رابطه خنده دار او با پدرش و یا کارکتر مرد ایرلندی (استفان)که روح پدرش را حافظ خود و دوستانش میداند و درواقع این کارکتر نمایش کوچکی از رنجهای تحمیل شده به ایرلندیها توسط انگلیسی ها انهم در حاشیه خط اصلی فیمنامه است که به خوبی به کار اضافه شده..
از دیگر شخصیتهایی که برای تعامل و قدرتبخشیدن به کارکتر والاس خلق شده اند شخصیت رابرت است...یک اشرافزاده اسکاتلندی که به عقیده برخی لردهای اسکاتلند وارث تاج و تخت اسکاتلند است..پدری جذامی دارد که تنها ارزوی او قبل از مردن به تخت نشاندن پسرش است...و تقابل و تضاد درونی در وجود رابرت او را گاهی خوب و گاهی بد جلوه میکند...زمانی که والاس به رابرت میگوید:(تو رهبرم باش....من برای تو میجنگم)...در چشمان رابرت صداقت و وطن پرستی را میبینیم اما پدرش نوعی نماد از خوی قدرت طلبی و ترس را در وجود رابرت نمایانگر است و این والاس را بیش از پیش نزد مخاطب محبوب میکند...
پلان خیانت رابرت به والاس و ان هجوم شوالیه گونه اش به ویلیام و چیره شدن ویلیام به رابرت و نکشتن رابرت با ان بازی چشمی بی نظیر از سوی مل گیبسون قلب مخاطب را به درد میاورد...
و این اغازگر تحول شخصیت والاس شده و صداقتش را به نمایش میگذارد و همین پیش زمینه خلق پلان پایانی و دیالوگ بی نظیر رابرت میشود:(رابرت:شما با والاس خون دادید.......ایا حاضرید با من هم بدید؟).....
از دیگر شخصیتهای بی نظیر فیلم ادوارد پا دراز است..که از ابتدا مکرو حیله و قدرت طلبیش به مخاطب القا میشود ...این که به نجبا مالکیت زنانبچه های اسکاتلندی را میدهد و یا اینکه عروس فرانسویش را به دیدار والاس میفرستد که شاید با کشته شدنش به دست والاس فرانسه نیز به کمکش بیاید(که منجر به دلباختگی عروسش به ویلیام میشود) و یا اهمیت به قصی القلب شدن پسرش....اورا فردی مکار و خدعه گر جلوه میکند...فیلم در سال ۱۹۹۵ ساخته شده سالی که خوشبختانه موضوعیت ه-م-ج-ن-س-ب-ا-ز-ی موضوعیتی در ذم و نکوهش بود و کنایاتی به تاریخ انگلستان نیز میزد و پسر ادوارد نیز نمادی از این فعل بود....
در پلانی میبینیم که مشاور عروس ادوارد فرانسوی با او سخن میکند تا والاس متوجه نشود اما والاس از دایی خود فرانسوی اموخته و فردی باهوش و با سواد است و در تعجب و حیرت عروس و مشاورش میگوید:(من احمق نیستم ...اما وحشی شاید)...
فیلم درواقع انقدر نقاط اوج و هیجانی دارد که زمان ۱۷۷ دقیقه به سان یک دقیقه از پیش چشمان بیننده میگذرد....
در فیلم پلانی داریم که والاس میخواهد جنگجویان عقب کشده و ترسیده از لشکر ده هزار نفری انگلستان را به روحیه جنگی بازگرداند ...بدون شک بهترین سخنرانی که در تمام تاریخ سینما میتوان شاهد بود
زمانی که از افراد خود میپرسد:(میجنگین؟.....و انها پاسخ میدهند:نه نمیجنگیم .فرار میکنیم و زنده میمونیم)و والاس در جواب میگوید:
...........(درسته، بجنگ و ممکن است که کشته شوی و بگریز و زنده خواهی ماند... حداقل برای مدتی... اما زمانیکه در بستر مرگ هستی، سالها بعد از امروز، آیا حاضر خواهی بود تا تمام این روزهایی را که زنده ماندی با یک فرصت عوض کنی؟ با فقط یک فرصت.. که به اینجا بازمیگشتی و به دشمنانمان میگفتی که آنها ممکن است بتوانند جانمان را بگیرند، ولی آنها هرگز آزادیمان را از ما نخواهند توانست گرفت...).................
مل گیبسون به تروکاژهای پوچ و بی معنی چنگ نمیزند بلکه به قدرت روایت خود و شخصیت پردای بی نظیرش متکیست..
گیبسون بارها در فیلم اشاره به این موضوع دارد که قهرمان باید با ذهنش از مردمش دفاع کند نه با شمشیرش ...
استفاده از نیزه های بلند برای زمین گیر کردن لشکر انگلستان و و یا تسلطش به زبان فرانسه و نیز ابداعاتش حین فتح یورک یکی از شهرهای انگلستان تماما نشان از ذهن خلاق و هوش بالای ویلیام دارد...
در این اثر احساس با اجسام و لوکیشنها و موسیقی به طورناخوداگاه به مخاطب تزریق میشود و در ان هیچ غافلگیری نیست بلکه تنها یک لطافت دائمیست ....
در سکانس پایانی نگاه والاس به کودک زمانی که به میز تطهیر متصل شده و یک لبخند ملیح بر لب دارد....انقدر زیبا در نشان دادن صداقت در چهره مخاطب نقش دارد که تنها باید دل به ان سپرد و اندیشیدن را ترک کرد....
دستمالی که همسر والاس به او داد در سکانس پایانی با تقدس از دستان ویلیام با حرکت اهسته رها میشود و ویلیام همسر خود را میبیند که در میان جمعیتی که او را نمیبینند منتظر ملحق شدن ویلیام به اوست.....
اینکه ویلیام برای نجات از درد افیون مصرف نمیکند نیز یکی از ابعاد مثبت قهرمان جهان گیبسون است.......
فیلمبرداری جان تول که برنده جایزه اسکار بهترین فیلمبردای نیز شد از عجایب دنیای تصویر است و بهترین شاتهای عریض سینما را به نمایش میگذارد...طراحی لباس و چهره پردازی و ارایش مو به صورت تخصصی و توسط تیمی که از مردم قرون وسطای اسکاتلند اگاهی و مطالعه کامل داشتند ساخته و پرداخته شده و در این میان نام مل گیبسون به عنوان برنده اسکار بهترین کارگردانی نیز میدرخشد و همچنین بهترین فیلم...
اما یکی از المانهایی که این فیلم را بیش از پیش قدرتمند میکند موسیقی محشر هورنر است که موسیقی متن شناسان عرصه سینما او را به خوبی میشناسند که اثاری همچون تروی و دشمن پشت دروازه و اواتار و نقاب زورو و.... را در کارنامه دارد که به نظرم بهترین اثر او شجاع دل است...
در رابطه با سکانس پایانی بگذاریم ویلیام والاس سخن کند:
«رییس دادگاه: می تونه همه چیزو تموم کنه…همین الان!‏ سعادت .آرامش.فقط بگو..فریاد بزن”بخشش!”‏
جمعیت:بخشش! بخشش! بخشش!
رییس دادگاه: زندانی می خواد حرف بزنه!‏
هامیش و استفان: ویلیام بگو …بگو بخشش!
ویلیام والاس: آزادی !»
شجاع دل فیلمی که به شجاع شدن قلب مخاطب کمک بسیاری میکند.....
بهترین دیالوگ فیلم :
همه مردها می میرن، اما همشون زندگی نمی کنن!
موسیقی این فیلم بهترین موسیقی بود تا حالا شنیده بودم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم فیلم هم مثل موسیقی ش بینظیر بود
اين فيلمو چند سال پيش با پدربزرگم ديدم موسيقي فيلممنو اروم ميكنه و همچنين منو ياد پدربزركم ميندازه ك پنج ساله فوت شدهفيلم بي نظيره موسيقي بي نظيره امتياز صد از ده بدون اغراق
کور شم اگه دروغ بگم
۴۷ بار دیدمش تاحالا :)
این فیلم بی نظیره دوستان .
خیلی سخته بین شجاع دل و گلادیاتور یکی رو انتخاب کرد پس بهتره از هر دو فیلم لذت ببرم .
در دیدن این فیلم شک نکنید .
از گلادياتور خدايي سرتر بود
از معدود فیلمای خوب تاریخ سینما بود که ندیده بودم تا حالا که دیشب دیدم
همیشه فک میکردم فیلم خیلی جالبی نیست که به شدت پشیمون شدم
نمره ۹ میدم
گیبسون خیلی کارش درسته . و اینکه دیگه کار قوی و فیلم قوی خیلی ازش تولید نشد مشخصه دیگه چوب لای چرخ و اینا
ولی اگه ندیدید حتما ببینید به شدت پیشنهاد میشه زمانشم حتی ۵ دقیقه اضافه نداشت