
ماریوس با پدرش در یک بار مشروب فروشی واقع در بندر قدیمی شهر مارسی کار میکند. بزرگترین آرزوی او این است که با یک قایق از آن بندر به سمت سرزمین های دور دست برود. فنی، یک دختر دستفروش زیبا است که از زمان کودکی به صورت مخفیانه عاشق ماریوس بوده، اما ماریوس هیچوقت به عشقش نسبت به فنی اعتراف نکرده است. یک روز فرصتی پیش می آیذ تا ماریوس به آرزویش برسد، اما فنی میخواهد جلوی رفتن او را بگیرد و...

پنج سرباز فرانسوی در میدان جنگ با آلمانی ها به دلیل تلاش برای فرار از جبهه، در دادگاه نظامی محکوم به مرگ می شوند؛ به همین دلیل آنها را در مرز میان خود و آلمانها بدون هیچ تجهیزاتی رها می کنند. از طرفی ماتیلدا(توتو) نامزد یکی از انها، کشته شدن نامزدش را باور ندارد و برای یافتن او به کمک یک کاراگاه تلاش بسیاری می کند و به دنبال کسانی که درگیر این ماجرا بودند، می رود. همزمان با او نامزد یکی دیگر از آنها در حال انتقام گرفتن از عاملان این ماجرا است. اما زنده ماندن یکی از آن سربازها حقایق را آشکار می کند...

داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.

شهري در دنياي آينده اي تاريک و آشفته. قصابي (دريفوس) با کشتن شاگردانش و فروش گوشت آنان به مشتريان تأمين معاش مي کند. «لوييزون» (پينون)، دلقک بي کار که تازه استخدام شده، قرار است قرباني جديد او باشد. اما «ژولي» (دونياک)، دختر قصاب به «لوييزون» دل مي بندد و او را از خطر آگاه مي کند...

پس از سه سال غیبت، راجر ۱۹ ساله دانش آموز مدرسه شبانه روزی به خانه باز می گردد تا تعطیلات تابستانی خود را بگذراند. و پر از کنجکاوی جنسی رو به رشد، راجر متوجه می شود که عمارت والدینش یک زمین بازی وسوسه انگیز پر از زنان و رازهای کوچک کثیف است. اما با بیدار شدن نیروی جنسی نوجوانان خفته ، ناگهان جنگ جهانی اول آغاز میشود و راجر از یک بچه مطیع و مهربان، تبدیل به یک آدم بدجنسی بداخلاق میشود که تنها مانده تا مانند خروسی در مرغداری به زنان تنها و بیحفاظ خدمات دهد. حالا، راجر که توسط وسوسه احاطه شده است، چارهای جز گسترش تحصیلات خود به روشهای تیزهوشان ندارد.