داستان این سریال در مورد جوانی به نام جاش می باشد که زندگی بسیار خسته کننده ای دارد و زمانی که کار نمی کند، زمان زیادی را صرف بازی های ویدئویی می کند. زمانی که تمام دنیا در یک بازی کم آورنده اند و فکر می کنند قابل شکست دادن نیست، او این بازی را شکست می دهد و در آن پیروز می شود. پس از شکست این بازی، افرادی مرموز از آینده ظاهر می شوند. آن ها باعث شده اند تا دنیا را خطری بزرگ تهدید کند و تنها کسی که آن را می تواند نجات دهد، جاش است. جاش با استفاده از سفر در زمان، تیمی حرفه ای برای نجات زمین آماده می کند و داستان سریال آغاز می شود...
کنی ولز (متیو مک‌کانهی)، یک کاشف از جان گذشته با یک زمین شناس همکار میشود و با هم به سفری ماجراجویانه به سمت جنگل های ناشناخته اندونزی میروند تا مقداری طلای کشف نشده را پیدا کنند...
یک مرد ۳۰ و چند ساله تصمیم میگیرد با بهترین دوستانش قطع رابطه کند تا از جهالت دوران جوانی فاصله بگیرد، زندگی اش را سر و سامان دهد و وارد دنیای بزرگترها شود...
فیلم داستان زنی ثروتمند به نام میشل دارنل (ملیسا مک‌کارتی) را روایت می کند که پس از شکست های عظیمی که در عرصه تجارت متحمل شد و به زندان رفت، دیگر به تجارت نمی پردازد. اما اکنون کارهای دیگری هست که او مشغولشان می باشد...
فیلم داستان واقعی "کریستین چاباک"، خبرنگار تلویزیونی دهه ۷۰ است که در راه تلاش برای پیشبرد کار خود، باید با افسردگی و سرخوردگی های شغلش کنار بیاید...
در این داستان موجودات خیالی به شهر مدیسون میروند. و نوجوانان شهر برای نبرد تیمی تشکیل میدهند...
داستان از جایی آغاز می شود که یک استخوان و یک اسلحه برای زن و شوهری فرستاده می شود باعث می شود آخر هفته هر کدام درگیر یک ماجرای جداگانه شوند...
«دیو» و «آرون» اجرای یک برنامه تلوزیونی پرطرفدار را بر عهده دارند و در آن با افراد مشهور مصاحبه می کنند. وقتی که می فهمند که رهبر کره ی شمالی یکی از طرفداران برنامه آن هاست، تصمیم می گیرند یک مصاحبه با او ترتیب دهند. اما در این بین CIA آن ها را احضار کرده و از آن ها می خواهد که او را به قتل برسانند…
داستان فیلم در سال ۱۹۷۰ اتفاق می‌افتد. یک کارآگاه در شهر لس آنجلس بنام «لری اسپورتلو» در مورد ناپدید شدن دوست دختر سابقش تحقیق می کند...