«خباثت ذاتی»، به عنوان هفتمین فیلم توماس اندرسون، در واقع ترکیبی است از تمام آثارش. او سبک شخصیت‌محوری «خون به پا خواهد شد»، «مرشد»، یا «عشق سرمستی» را با سبک چند روایتی و چند شخصیتی «ماگنولیا» و «شبهای عیاشی» ترکیب کرده و در نتیجه داستانی شخصیت محور را می‌بینیم که با خرده داستان‌های بسیاری در هم تنیده شده. اگر چه محور اصلی داستان، «لری» است، اما شخصیت‌های بسیار فیلم‌نامه‌های اندرسون، کماکان در فیلم موجودند. اگر قبلن صریح و رو حرفش را می‌زده، این بار در پشت پرده‌ی جزئیات بسیار، همان داستان سابق را بیان کرده. ماجرایی دردناک، که از دل فرهنگی کثیف بر‌می‌آید. با دست‌مایه‌هایی مثل مواد مخـدر، رابطه‌های جنــــسی، اهمیـت به خانواده، سیاست‌های پشـت پـرده و... اندرسون برای این‌کار دست به دامن شخصیت‌های بسیارش شده، سعی کرده در کمترین زمان (حتا در چند دقیقه) بهترین پرداخت‌ها را (حتا صرفن توسط شخصیت‌سازی تصویری در یک نما) انجام دهد، و از کاشت این کاراکتر بهترین استفاده را ببرد. که در این میان، قطعن دو اثر بزرگ برادران کوئن، «جایی برای پیرمردها نیست» (در بخش درام این فیلم) و «لبووسکی بزرگ» (در بخش کمدی سیاه و موقعیتی این روایت) بی‌تاثیر نبوده‌اند. و در نهایت بازی بسیار زیبای خواکین فینیکس است که فیلم را از آنچه هست، پله‌ای بالاتر می‌برد!
تنها عقب‌نشینی فیلم، عام نبودنش، بر خلاف دیگر فیلم‌های اندرسون است. اندرسونی که همیشه همین حرف‌ها را طوری می‌زده که مخاطب پای فیلم میخ‌کوب می‌شده، ساخته‌ی این بارش، مخاطب عام را در مواجهه‌ی اول پس می‌زند، و در زمره‌ی خاص‌پسند‌ها قرار می‌گیرد...
فیلم‌های قبلی این کارگردان را بسیار بیشتر دوست داشتم...
12
abtin.azghandi
۹ سال پیش
پل تامس اندرسون؛ مردي كه خسته است! خسته از اين دنيا... خسته از اين مردمي كه انسانيت را براي خواسته هاي نفساني خودشان فروخته اند... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ يك ﺭﻓﯿﻖ و همدم ... خسته از پوچي روابط پيچيده انسان ها... خسته از انسان هايي كه ظاهر و باطن يكساني ندارند... خسته از اين انسان هاي تقلبي... خسته از اين زندگي وحشي كه همه به دنبال دريدن همديگر هستند... خسته از بودن! با تماشاي آخرين فيلم اندرسون به اين نتيجه رسيدم: انسان واقعا دچار خباثت ذاتي است.
11
blackbird.hosein
۸ سال پیش
عجب فیلم دیوانه کننده ای.باید اهل بود تا عاشق این فیلم مالیخولیایی ِ توهم زای ِ اعتیاد آور شد.اهل صد سال تنهایی,اهل در راه ِ جک کرواک,اهل برفک ِ دن دلیلو,اهل ردیوهـــــد و تام یورک و رفقای خوبش,اهل صید قزل آلا در امریکا,اهل دالی دیدن و دیوانه شدن در دنیای ناشناخته ی کشف شده...به نظرم این فیلم و MASTER بهترین فیلم های پ.ت.اندرسون هستند...
به عقیده ی من اگه فیلم را دوبار ببینید اصلا هم بی داستان و تخم مرغ شکسته نیست که پر از پیچیدگی های واقعی و توهمی و روانی کننده ـست.فقط باید اهلی شد و سوار بر قطاری که اندرسون و پینچون و فینیکس می روننش سیاحت کرد و ته توی زندگی غمزده ی کوفتی را در آورد.
۱۰
10
kingmasoud73
۹ سال پیش
این فیلم یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۴ و به جرات میتونم بگم جز برترین فیلمهای ۵ سال اخیر سینما بود... البته نظر شخصی بود... از همه دوستان خواهشمندم بالخصوص اقا سعید گل و اقا فرشید گل و اقا ارمین گل و اقا کریمی گل و اقا مهرداد گل و اقای بیژنی و .... ۲۰-۲۵ فیلم برتر خودشونو در محدوده ی زمانی سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۵ بنویسن و البته به ترتیب باشه... با تشکر از دوستان هنر شناس و ارجمند خودم... سپاس بنده منتظرم...
7
blackbird.hosein
۸ سال پیش
ترکیبی از در رویای بابل رمان بیتی برجسته ی براتیگان و عامه پسند چارلز بوکوفسکی... دیوانگی عیب ذاتی هوش را از سرم می پرونه...چه کرده اندرسون با این فیلم...نشر چشمه باید این فیلم را چاپ کنه!!! مدتی هست که هر وقت بی حالم,به دکی لری اسپورتلو و اون تلفن گنده اش تو تنهایی برهوتی اش فکر می کنم و ته دلم آروم میشم...آه دکی...آه دکی...
7
احسان ظهوری
۹ سال پیش
به جز چند صحنه کمدی و بازی خاص خواکین فیلم حرفی برای گفتن نداشت . فیلم نامه سردرگم با دیالوگ های طولانی و خسته کننده . در مجموع به نظر من خیلی ضعیف بود و از اوایل فیلم دوست داری فیلم زودتر تموم بشه . گفتنی های مفصل رو دوستان گفتن .
5
abtin.azghandi
۹ سال پیش
۹.۸/۱۰
4
Lowvoice23
۸ سال پیش
من فیلمو ندیدم ولی اول این مرده تو پوستر فیلمو دیدم فک کردم حمید فرخ نژاده خدایی خیلی شبیشه:)))
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
خباثت ذاتی فرق دارد...
«خباثت ذاتی»، به عنوان هفتمین فیلم توماس اندرسون، در واقع ترکیبی است از تمام آثارش. او سبک شخصیت‌محوری «خون به پا خواهد شد»، «مرشد»، یا «عشق سرمستی» را با سبک چند روایتی و چند شخصیتی «ماگنولیا» و «شبهای عیاشی» ترکیب کرده و در نتیجه داستانی شخصیت محور را می‌بینیم که با خرده داستان‌های بسیاری در هم تنیده شده. اگر چه محور اصلی داستان، «لری» است، اما شخصیت‌های بسیار فیلم‌نامه‌های اندرسون، کماکان در فیلم موجودند. اگر قبلن صریح و رو حرفش را می‌زده، این بار در پشت پرده‌ی جزئیات بسیار، همان داستان سابق را بیان کرده. ماجرایی دردناک، که از دل فرهنگی کثیف بر‌می‌آید. با دست‌مایه‌هایی مثل مواد مخـدر، رابطه‌های جنــــسی، اهمیـت به خانواده، سیاست‌های پشـت پـرده و...
اندرسون برای این‌کار دست به دامن شخصیت‌های بسیارش شده، سعی کرده در کمترین زمان (حتا در چند دقیقه) بهترین پرداخت‌ها را (حتا صرفن توسط شخصیت‌سازی تصویری در یک نما) انجام دهد، و از کاشت این کاراکتر بهترین استفاده را ببرد.
که در این میان، قطعن دو اثر بزرگ برادران کوئن، «جایی برای پیرمردها نیست» (در بخش درام این فیلم) و «لبووسکی بزرگ» (در بخش کمدی سیاه و موقعیتی این روایت) بی‌تاثیر نبوده‌اند.
و در نهایت بازی بسیار زیبای خواکین فینیکس است که فیلم را از آنچه هست، پله‌ای بالاتر می‌برد!
تنها عقب‌نشینی فیلم، عام نبودنش، بر خلاف دیگر فیلم‌های اندرسون است. اندرسونی که همیشه همین حرف‌ها را طوری می‌زده که مخاطب پای فیلم میخ‌کوب می‌شده، ساخته‌ی این بارش، مخاطب عام را در مواجهه‌ی اول پس می‌زند، و در زمره‌ی خاص‌پسند‌ها قرار می‌گیرد...
فیلم‌های قبلی این کارگردان را بسیار بیشتر دوست داشتم...
پل تامس اندرسون؛ مردي كه خسته است!
خسته از اين دنيا... خسته از اين مردمي كه انسانيت را براي خواسته هاي نفساني خودشان فروخته اند... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ يك ﺭﻓﯿﻖ و همدم ... خسته از پوچي روابط پيچيده انسان ها... خسته از انسان هايي كه ظاهر و باطن يكساني ندارند... خسته از اين انسان هاي تقلبي... خسته از اين زندگي وحشي كه همه به دنبال دريدن همديگر هستند... خسته از بودن!
با تماشاي آخرين فيلم اندرسون به اين نتيجه رسيدم: انسان واقعا دچار خباثت ذاتي است.
عجب فیلم دیوانه کننده ای.باید اهل بود تا عاشق این فیلم مالیخولیایی ِ توهم زای ِ اعتیاد آور شد.اهل صد سال تنهایی,اهل در راه ِ جک کرواک,اهل برفک ِ دن دلیلو,اهل ردیوهـــــد و تام یورک و رفقای خوبش,اهل صید قزل آلا در امریکا,اهل دالی دیدن و دیوانه شدن در دنیای ناشناخته ی کشف شده...به نظرم این فیلم و MASTER بهترین فیلم های پ.ت.اندرسون هستند...
به عقیده ی من اگه فیلم را دوبار ببینید اصلا هم بی داستان و تخم مرغ شکسته نیست که پر از پیچیدگی های واقعی و توهمی و روانی کننده ـست.فقط باید اهلی شد و سوار بر قطاری که اندرسون و پینچون و فینیکس می روننش سیاحت کرد و ته توی زندگی غمزده ی کوفتی را در آورد.
۱۰
این فیلم یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۴ و به جرات میتونم بگم جز برترین فیلمهای ۵ سال اخیر سینما بود...
البته نظر شخصی بود...
از همه دوستان خواهشمندم بالخصوص اقا سعید گل و اقا فرشید گل و اقا ارمین گل و اقا کریمی گل و اقا مهرداد گل و اقای بیژنی و ....
۲۰-۲۵ فیلم برتر خودشونو در محدوده ی زمانی سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۵ بنویسن و البته به ترتیب باشه...
با تشکر از دوستان هنر شناس و ارجمند خودم...
سپاس بنده منتظرم...
ترکیبی از در رویای بابل رمان بیتی برجسته ی براتیگان و عامه پسند چارلز بوکوفسکی... دیوانگی عیب ذاتی هوش را از سرم می پرونه...چه کرده اندرسون با این فیلم...نشر چشمه باید این فیلم را چاپ کنه!!! مدتی هست که هر وقت بی حالم,به دکی لری اسپورتلو و اون تلفن گنده اش تو تنهایی برهوتی اش فکر می کنم و ته دلم آروم میشم...آه دکی...آه دکی...
به جز چند صحنه کمدی و بازی خاص خواکین فیلم حرفی برای گفتن نداشت . فیلم نامه سردرگم با دیالوگ های طولانی و خسته کننده . در مجموع به نظر من خیلی ضعیف بود و از اوایل فیلم دوست داری فیلم زودتر تموم بشه . گفتنی های مفصل رو دوستان گفتن .
۹.۸/۱۰
من فیلمو ندیدم ولی اول این مرده تو پوستر فیلمو دیدم فک کردم حمید فرخ نژاده خدایی خیلی شبیشه:)))