سوفی اونیل به مناطق دورافتاده شرق تگزاس نقل مکان می‌کند و تحت تاثیر جذابیت‌های اجتماعی مارگو قرار می‌گیرد. به زودی، زندگی او با وسواس، اغواگری و قتل درگیر می‌شود.
زنی با نیت خیرخواهانه تصمیم می گیرد تا پس از درگذشت مادر شوهرش، که بزرگ خاندان بود، اعضای خانواده از هم گسیخته اش را دوباره گرد هم آورد.
جیمی کیمل، کمدین و مجری مشهور آمریکایی، برای چهارمین بار به عنوان مجری مراسم اسکار انتخاب شد. این مراسم در تئاتر دالبی در اوویشن هالیوود برگزار شد.
رن ویلند برای شرکت در مراسم تدفین مادرش به شهر زادگاهش برمی‌گردد. او در این سفر، ضمن ایجاد روابط تازه، تلاش می‌کند تا روابط قدیمی‌اش را بهبود بخشد و با غم از دست دادن مادرش کنار بیاید.
هنگامی که جسی درست قبل از تعطیلات توسط دوستش ، شاون، طرد می شود، والدینش او را متقاعد می کنند که همچنان کریسمس را با آنها بگذراند...
داستان در سال ۱۹۷۹ اتفاق می‌افتد و گروهی از فیلمسازان جوان را دنبال می‌کند که برای ساخت یک فیلم در خانه‌ای دورافتاده و روستایی در تگزاس ساکن می‌شوند. اما متاسفانه صاحبان خانه برای آنها برنامه‌های دیگری دارد…
جنی یک روزنامه نگار مشتاق حوزه موسیقی است که به تازگی در شغل رویایی خود پذیرفته شده و قرار است به سانفرانسیسکو نقل مکان کند. این در حالی است که نامزد جنی از این وضعیت چندان خوشحال نیست و تصمیم گرفته که رابطه اش با جنی را تمام کند. جنی برای التیام قلب شکسته اش، دو تن از بهترین دوستانش به نام های ارین و بلیر را دور هم جمع می کند تا برای آخرین بار یک ماجراجویی هیجان انگیز را در نیویورک به انجام برسانند. این فیلم یک داستان صمیمانه و خنده دار از روابط و عشق را به تصویر می کشد. همچنین به ما نشان می دهد که رها کردن دهه ۲۰ سالگی عمر و وارد شدن به دوران بزرگسالی چگونه است…
بعد از پیروزی قهرمانی، بلاز از هم جدا میشن و می‌فهمن که واسه نواختن موسیقی با دهن، شغل درستی پیدا نمیشه...
یک بازرس صحنه‌ی قتل با یک جُرم‌شناس یک تیم می‌شوند تا قاتل سریالی‌ای که جرائمش تحت تاثیر بازی کودکان به نام جلاد است را دستگیر کنند...