دو زن جوان در شرکتی که مرگ آسان را فراهم می‌کند، کار میکنند. این دو به جایی فرستاده شدند تا یک مراسم خودکشی کمکی را برگزار کنند، ولی ناخواسته باعث احضار ارواحی میشوند که در آن ملک زندگی میکردند...
پس از مرگ وحشتناک جیگسا، مارک هافمن، تنها دستیار باقی‌مانده جیگسا، بعنوان قهرمان شناخته می شود. مامور استرام به دنبال کردن رد هافمن ادامه میدهد، اما در همین حال افراد جدیدی در تله‌هایی مخوف گرفتار میشوند.
یک بیماری همه‌گیر در سراسر جهان، یک شرکت بیوتکنولوژی را تشویق می‌کند تا یک برنامه تامین مالی اعضای بدن مشابه وام استاندارد خودرو را راه‌اندازی کند...
جیگسا دکتری را می رباید تا وی را زنده نگه دارد. در این حین، شاگرد تازه کارش شهروند سیاه بختی را مورد آزمونی سخت قرار می دهد.
جیگسا افرادی را در یک مکان به دام انداخته است، و آنها باید قبل از اینکه مقدار زیادی از یک گاز مرگبار را استنشاق کنند، راهی برای زنده ماندن بیابند. این در حالی است که باید نهایت دقت را بخرج دهند، زیرا مسیرشان پر از تله‌هایی است که می توانند مرگ سریع‌تری برایشان رقم بزنند.
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی است. داستان زندگی «جیم برادوک» که در دوران پریشانی نیویورک از روی ناچاری برای سروسامان دادن به زندگی خود و رسیدگی به خانواده خویش وارد صحنه بوکس شد. تلاش او به‌عنوان مردی فقیر که از پایین‌ترین لایه های اجتماع خود را به سطوح بالا صحنه بوکس رسانده، از او در بین مردم چهره ای محبوب می‌سازد و او به یک قهرمان ملی تبدیل می‌شود.
«آلیس» در راکون سیتی بیدار می شود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده است. او با کمک «جیل ولنتاین» و «کارلوس اولیورا» باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد، زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود.
کارآگاه سابق پلیس آدریان مانک که دچار اختلال و وسواس از قتل همسرش شده و در حال حاضر در مرخصی روانی از اداره پلیس سان فرانسیسکو قرار داره ، توسط دوستان خود و به کمک پرستارش سعی میکنه رئیس سابقشو متقاعد کنه که به او اجازه بده که به اداره پلیس برگرده تا بتونه با استفاده از حافظه قوی و توانایی های شگفت انگیزش پی به ماجرای قتل همسرش ببره و...
یک خواننده جوان با یک دی جی قرار می گیرد که به او کمک می کند وارد تجارت موسیقی شود، اما رابطه آنها با بالا رفتن او به یک ستاره فوق العاده پیچیده می شود...