
«مالکوم کرپو» (بروس ویلیس) روان شناس کودک، در شبی که در یک مراسم جایزهای را دریافت کرده، یکی از بیماران سابقش که اکنون بسیار خشمگین است را ملاقات می کند. بعد از برخورد با او، مالکوم مداوای پسربچهای بنام «کول» را قبول می کند که دقیقا همان علائم بیمار سابقش را دارد. این پسربچه روح مردگان را می بیند. مالکوم وقت زیادی را با بیمار جدیدش می گذراند، بطوری که این امر باعث ناراحتی همسرش می شود. از طرفی طاقت مادر کول از این مشکلات پسرش به سر آمده و اکنون مالکوم تنها امید کول است.

به دستور رئیس جمهور آمریکا، سازمان جاسوسی CIA مامور طراحی رمزی می شود که غیر قابل کشف باشد و از پروژه امنیتی سامانه مشخصات جاسوسان آمریکا در جهان محافظت کند. رمزی با عنوان مرکوری نوشته می شود و متخصصان CIA برای اطمینان از کشف نشدن این رمز با ثبت شرکت جعلی مرکز معما مسابقه کشوری برای کشف رمز به راه می اندازد . تماس سیمون لینچ کاشف رمز مرکوری و دانش آموز مبتلا به بیماری اوتیسم با مرکز معما به لو رفتن نشانی محل زندگی او و مرگ خانواده اش منجر می شود اما خود او جان سالم به در برده و…

سن فرانسيسکو. با رد ثبت داروي باروري «دکتر الکساندر هس» (شوارتسنگر) و «دکتر لري آربوگاست» (د ويتو)، اين دو امکانات تحقيقاتي شان را از دست مي دهند و رئيس کينه توزشان- «نوآبانس» (لانگلا)، «دکتر دايانا ردين» (تامپسن) را جايگزين آنان مي کند. «آربوگاست» ناآگاهانه تخمک هاي منجمد شده ي «ردين» را مي دزدد و براي اثبات «کارآيي» داروي شان، با اسپرم «هس» در هم مي آميزد و به «هس» تزريق مي کند...