استلا گلدشلاگ در طول رژیم نازی در برلین بزرگ میشود. او رویای شغلی به عنوان خواننده جاز را در سر می‌پروراند، اما در سال ۱۹۴۴ مجبور به پنهان شدن همراه با والدینش میشود و زندگی او به یک تراژدی ناامیدکننده تبدیل میشود.
در آخرین هفته های جنگ جهانی دوم، یک سرباز جوان آلمانی که برای بقا تلاش می کند، لباسی را برای گرم کردن پیدا میکند اما بعد پوشیدن درمیابد که این لباس یک کاپیتان نازی، رهبر سربازان است. پپس تصمیم میگیرد تا از این لباس به نحوه دیگری استفاده کند...
زمانی که نیروهای متفقین آز آلمان رفتند لوره با خواهر و برادر خود در گوشه ای پناه گرفت و به دنبال ملاقات پدر و مادرش بود اما…
یک زن در قرن نهم، با اصل و نسب انگلیسی در شهری آلمانی به دنیا می آید و در ظاهر یک مرد زندگی کرده و بزرگ می شود...
“کتابخوان” راجع به دو نسل است: میشل برگ (با بازی رالف فاینس) پسری که در سنین نوجوانی عاشق و همخانه ی زن میانسالی به نام هانا (با بازی کیت وینسلت) میشود و روابط عاشقانه ای که روز به روز بیشتر میشود، ولی پس از چند سال هنگامی که “میشل” در رشته ی حقوق تحصیل میکند، متوجه میشود که عشق قدیمش “هانا”، به جرم جنایات جنگی و عضویت در حزب نازی آلمان در دادگاه کیفری در حال محاکمه است و این مسئله زندگی او را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
داستان نیمه واقعی قتل هالیوودی که در یک گردهمایی پر از ستاره در قایق بادبانی ویلیام راندولف هرست در سال ۱۹۲۴ رخ داد...
نبرد استالينگراد. «واسيلي» (لو) تک تيزاندازي اهل اورال است که در سال ۱۹۴۲ به استالينگراد منتقل شده؛ و «سرگرد کونينگ» (هريس) آلماني، استاد تک تيزاندازي است که به هر وسيله اي شده تصميم گرفته دشمن قدرش را از ميان بردارد.
