
فیلم داستان خواهران بِنت روایت می کند، گروهی متشکل از ۵ بانو که در قرن نوزدهم و در انگلستان زندگی می کنند. مادر این دختران علاقه مند است تا دخترانش با مردان ثروتمند ازدواج کنند، اما پدرشان برعکس مادر، آنها را طوری تربیت کرده که به مبارزه با زامبی ها بروند و زامبی کشی به راه بیندازند، چراکه اخیرا ویروس خطرناکی پخش شده که ملت را تبدیل به زامبی می کند. بزودی سر و کله گروهی از مردان عاشق پیشه و از جمله اقای دارسی پیدا می شود که توانایی های الیزابت و غرورش را تحسین می کند. اما اینبار به جای مباحث عاشقانه، آنها باید در مقابل جماعت زامبی نیز قد علم کنند و...


داستان سریال از سال ۱۹۴۷ میلادی که الیزابت دوم هنوز به تخت سلطنت تکیه نزده و در آستانه ازدواج با پرنس فیلیپ می باشد آغاز می شود. دورانی که سر آغاز افول امپراتوری قدرتمند بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم و تغییرات سیاسی-اقتصادی مهم در دنیای قرن بیستم می باشد. علاوه بر مواجه با این تغییرات الیزابت دوم باید روابط جدیدی را با دفتر نخست وزیری و یکی از قدرتمندترین و زیرک ترین سیاستمداران قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل شکل دهد و...


مجموعه تلویزیونی پايان كودكی به توصيف اولين برخورد هاي بشر با موجودات فضايی مي پردازد. در اين داستان ناوگانی از سفينه هاي فضايی غول آسا بر فراز تمام شهرهای بزرگ دنيا معلق است و چندين نسل است كه مردم آنها را مي بينند. اربابان بزرگ يعني همان افراد سفينه های فضايی كه خودشان را به اين نام ميخوانند، مدام با زمين ارتباط راديويی دارد ولي هيچ وقت خودشان را نشان نمی دهند. بعد از سالها عاقبت اربابان بزرگ از دل سفينه ها بيرون مي آيند و آفتابي ميشوند و آن وقت دليل انزوايشان در همه آن سالها معلوم می شود: اربابان بزرگ از دل اساطير خود ما بيرون آمده اند و شباهت عجیبي به اهريمن دارند...

فیلم داستان دانشمندی باهوش به نام ویکتور فرانکنشتاین (جیمز مکآووی) و همکارش ایگور استراوسمن (دانیل ردکلیف) است که در حال تحقیق برروی موضوع جاودانگی هستند. در ادامه، آزمایشات ویکتور و علاقه بسیار زیاد وی به موضوع جاودانگی، باعث به وجود آمدن حوادث ترسناکی میشود. حال تنها کسی که میتواند به ویکتور کمک کند، دوست و همکار وی، ایگور است...

فیلم «کودک ۴۴» داستان زندگی بحرانی و پر مخاطره مامور مخفی پلیس «لئو دمیدوف» را در شوروی سابق بیان می کند، کسی که با محکوم نکردن همسر خود «رایسا» به عنوان یک خیانتکار، موقعیت، قدرت و خانه خود را از دست می دهد. لئو و رایسا که از مسکو به یک پایگاه استانی تبعید شده اند، به نیرو های ژنرال «میخائیل نستروف» می پیوندند تا یک قاتل زنجیره ای که تعداد زیادی از کودکان را با خشونت زیادی به قتل رسانده شناسایی و دستگیر کنند و …