

سواحل فلوریدا، خانواده Rayburn چند دهه است که صاحب یکی از هتل های فلوریدا هستند و با قدرت و نفوذی که دارند به عنوان یکی از ارکان این جزیره فرمانروایی میکنند. زمانی که پسر ناخلف وسرکش خانواده که با بدهیها و رسوایی هایی که به بار آورده و باعث بدنامی خانواده اش شده در ۴۵ امین سالگرد تاسیس هتل والدینش به خانه باز میگردد، برداران و خواهرانش را تهدید به افشاگری میکند. به زودي اعضاي خانواده متوجه ميشوند که مجبورند با عمیق ترين اسرار و زخم هاي پنهان خود روبرو شوند. در همین حین جسد چند دختر مرده در آب پیدا میشود و...


Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...

داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند...

در ایالت کارولینای جنوبی در قرن ۱۸، «بنجامین مارتین» (مل گیبسون) ۷ فرزند دارد. «گابریل» فرزند بزرگ او به نیروی ارتش آمریکا بر خلاف میل و افکار پدرش در مورد جنگ می پیوندد. گابریل پس از زخمی شدن در نبرد به خانه برمی گردد. درجنگ کارولینای جنوبی در سال ۱۷۷۶ دو پسر بنجامین مارتین توسط کت قرمز های ارتش انگلیس کشته می شوند هر چند که بنجامین مخالف جنگ بود مجبور می شود در جنگ شرکت کند و به عنوان فرمانده شبه نظامی ها با انگلیس به به مقابله بپردازد...