
این فیلم داستان یک نوجوان انگلیسی از تبار پاکستانی به نام جاوید (با بازی ویویک کالرا) را حکایت میکند که در سال ۱۹۸۷ در شهر لوتون انگلستان زندگی میکند و در حال بزرگ شدن است. او در میان آشفتگیهای نژادی و مشکلات اقتصادی که در این برهه زمانی وجود داشت، شعر مینویسد. او قصد دارد از همین شعر نوشتن به عنوان یک راه فرار از شهری که در آن ساکن بود و دیگر قدرت تحمل کردنش را نداشت و همچنین پدر سنتی و غیرقابل انعطاف خود، استفاده کند. اما زمانی که یکی از همکلاسیهایش، موسیقی بروس اسپرینگستین را به جاوید معرفی میکند، او میتواند یک برابری و شباهت را بین زندگی طبقه کارگری خود و آن اشعار قدرتمند ببیند. به همین ترتیب جاوید نه تنها یک مسیر خوب برای زندگی خود پیدا میکند، بلکه بعد از گذشت مدتی این جسارت را در خود مییابد که با صدای منحصربهفردی که دارد، خود را ابراز کند و به نمایش بگذارد.


این سریال که ادامه سریال The White Queen را روایت میکند انگلستانی را نشان می دهد که با ازدواج الیزابت از یورک و شاه هنری هفتم متحد شده است، ولی شکاف شخصی و سیاسی بین آنها عمیق می شود و خشم بین آن دو، اتحاد انگلیس را بار دیگر تهدید می کند. این مینی سریال، داستانی از قدرت، خانواده، عشق، خیانت و مرگ را روایت می کند که تصویری از یکی از پر سر و صداترین دوران تاریخی منحصر به فرد انگلیس از نقطه نظر زنان است که برای تاج و تخت انگلیس مبارزه می کردند.