
داستان فیلم دررابطه با پسر بچه ای که در دوران کودکیش مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که اون بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد...

«کتی» همسری عالی در دهه پنجاه هست و زندگی ایده آلی دارد، بچه های سالم، شوهر موفق، و موقعیت اجتماعی بالا، ولی وقتی شوهرش را در حال بوسیدن یک مرد میبیند زندگی عالی اش به هم پیچیده می شود و از کنترل خارج می شود و در این بین دوستی او با باغبانش «ریموند» که سیاه پوست هست و چنین روابطی در آن زمان از نظر جامعه رد شده هستند زندگی اش را از این هم پیچیده تر می کند. کتی زخم خورده و تلاش «فرانک» شوهرش برای نجات ازدواجشان و رابطه پیچیده کتی با ریموند فصل دردناکی در زندگی آنها ایجاد میکند...