
کوبا، ۱۸۳۹٫ افریقایی های به زنجیر کشیده شده در کشتی آمیستاد سر به شورش می گذارند و اکثر خدمه ی کشتی را می کشند. یک کشتی امریکایی، آمیستاد را متوقف می کند و سیاه پوستان را به زندانی در نیوهیون می برند. حالا مالکان کشتی، خریداران برده و پادشاهی اسپانیا ادعاهای جداگانه ای را در مورد مالکیت بردگان مطرح می کنند …

«جادي» (ويتاکر)، سرباز سياه پوست انگليسي را اعضاي ارتش آزاديبخش ايرلند مي ربايند و محکوم به اعدام مي کنند. «فرگوسن» (ري)، مأمور اجراي حکم، عامدانه به «جادي» مهلت فرار مي دهد. با اين همه «جادي» برحسب تصادف کشته مي شود. حالا «فرگوس» به لندن مي رود و سراغ «ديل» (ديويدسن)، دوست «جادي» را مي گيرد...

بعد از گریختن از سیاره بیگانگان، سفینه ی «الن ریپلی» هم در آن است، در یک معدن سقوط می کند. ریپلی می فهمد که یک موجود بیگانه که بطور مخفیانه وارد سفینه شده، علت سقوط بوده است. این موجود بیگانه شروع به کشتن ساکنان معدن می کند، اما ریپلی نمی داند که دشمن اصلی او چیزی بیشتر از این موجود بیگانه است.

یک پزشک انگلیسی به یک رقاص جوان علاقه مند شده و از او دعوت می کند با هم زندگی کنند.او به عنوان دوست و مربی او کار کرده و بوسیله ارتباطاتش آن زن و دوستش با تعدادی از اعضای حزب محافظه کار آشنا می شوند.در نهایت وقتی یک رابطه مخفی آشکار می شود رسوایی بزرگی به بار می آید و...