
یک بازیگر جوان و بااستعداد به نام ویتوریا، به دلیل یک اشتباه گذشته از بازی در نقش اصلی یک اپرای مهم محروم میشود. او برای رسیدن به هدفش، هویتی جدید برای خود میسازد و با نامی مستعار برای نقش رومئو درخواست میدهد و موفق میشود. این تجربه جدید، به او کمک میکند تا به خودشناسی برسد و جنبههای پنهان شخصیت خود و اطرافیانش را کشف کند.

دختر چهارده ساله ی وینی، «ماری آنتوانت» (دانست)، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب های سیاسی صورت گرفته، با «لویی شانزدهم» (شوارتسمن) پادشاه فرانسه ازدواج می کند. «ماری» خیلی زود خودش را در لذت های زندگی در ورسای غرق می کند و از توطئه های سیاسی پیرامونش نه سر در می آورد و نه در واقع، اهمیتی برای شان قائل است...

تمام دنیا به تسخیر مردگان متحرک در آمده و آخرین انسانهای بازمانده در یک شهر حصارکشی شده، زندگی می کنند. اما این شهر دیگر امنیت سابق خود را ندارد، زیرا نیروهای شورشی قصد دارند رهبر این شهر را سرنگون سازند، و از طرف دیگر زامبیها رفته رفته به موجودات باهوشتری تبدیل شده اند و نگه داشتن آنها پشت حصارها کار سادهای نیست.