
شهر کوچکي در ميسي سيپي. «جيک بريگانس» (مکانگي)، وکيلي تازه کار، دفاع از مردي سياه پوست به نام «کارل لي هيلي» (جکسن) را به عهده مي گيرد. «کارل» دو جوان سفيد پوست را به خاطر اذيت و آزار دختر ده ساله اش کشته و اين در شرايطي است که کوکلوکس کلان هاي محلي به رهبري «فردي لي باب» (کيفر ساترلند) محبوبيت دوباره اي پيدا کرده اند.

«آﻧﺠﻼ ﺑﻨﺖ» (ﺑﻮﻻک)، ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰي ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮي در ﻣﻨﺰل ﮐﺎر ﻣﻲ ﮐﻨﺪ. در ﻣﯿﺎن ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺶ، ﺷﺮﮐﺘﻲ ھﻢ ھﺴﺖ ﮐﻪ دﻳﺴﮑﺖ ھﺎ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ھﺎﻳﺶ را ﺑﺮاي ﮐﻨﺘﺮل ﻧﺰد او ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺪ. روزي ﻣﯿﺎن ﻳﮑﻲ از دﻳﺴﮑﺖ ھﺎ، ﻣﺘﻮﺟﻪ وﺟﻮد ﻳﮏ ﮐﺪ ﻣﺨﺼﻮص ﻣﻲ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ طﻮر ﻣﺤﻮ و ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ، ﺧﺒﺮ از وﺟﻮد ﻳﮏ ﺗﻮطﺌﻪ ي دوﻟﺘﻲ و ﺳﯿﺎﺳﻲ - اﻗﺘﺼﺎدي ﻣﻲ دھﺪ...

«لوسي» (بولاک) که در بليت فروشي قطار شهري کار مي کند، در آرزوي ازدواج با «پيتر» (گالاگر)،يکي از مسافران است. روزي «پيتر» به داخل ريل هاي قطار مي افتد و «لوسي» او را نجات مي دهد. اما «پيتر» بر اثر شدت ضربه به حال اغما مي رود. خيلي زود همه او را نامزد «پيتر» مي پندارند و «لوسي» نيز ابتدا سعي مي کند واقعيت را بگويد اما بعدتر از بازي در نقش نامزد «پيتر» لذت هم مي برد...

قرن بيست و يکم. جامعه آرام است و اهالي «سال آنجلس» از خشونت مي پرهيزند. تا اين که جنايتکاري به نام «سايمن فليکس» (اسنايپس) پس از اين که سي و پنج سال را به حالت انجماد گذرانده، به قيد قول شرف آزاد مي شود. اما او بلافاصله شروع به قتل و جنايت مي کند و مقامات ناچار مي شوند دشمن قديمي «سايمن»، گروهبان پليس، «جان اسپارتن» (استالون) را نيز از حالت انجماد خارج کنند...

"رکس" و "ساسکیا" زوج جوان و عاشقی هستند که به تعطیلات رفته اند.آنها در میانه راه توقف می کنند و ناگهان "ساسکیا" ناپدید می شود."رکس" سه سال بعد از این اتفاق را صرف پیدا کردن او می کند.او ناگهان تعدادی کارت پستال از رباینده او دریافت می کند که به او قول داده هر چیزی را که اتفاق افتاده آشکار می کند...