
سال ۱۹۳۱. در مؤسسه ي امراض رواني و انا کات – قلعه اي زيبا بر فراز صخره اي در کاليفرنيا – پس از شورش بيماران بر ضد «دکتر و انا کات» ساديست (کومز)، او بيماران را در داخل قلعه به دام مي اندازد و مي گذارد تا زنده در آتش بسوزند. زمان حال. «اولين» (يانسن)، همسر «آستيون پرايس» (راش)، غول پارک هاي تفريحي، شوهرش را متقاعد مي کند که براي جشن تولد «اولين»، ساختمان مؤسسه را اجاره کند. در حالي که نيرويي مرموز به کامپيوتر «استيون» راه مي يابد و فهرست مهمانان جشن را عوض مي کند…

چهار جوان به نام هاي «جولي» (هيوئيت)، «هلن» (گلار)، «بري» (فيليپ) و «ري» (پرينز جونير)، در شب چهارم ژوييه و حين وقت گذراني با اتومبيل ظاهرا باعث مرگ رهگذري در جاده مي شوند. تابستان سال بعد ناشناسي براي آنان که جمع شان از هم پاشيده است، نامه هايي با مضمون «من مي دانم تابستان گذشته چه کرديد» مي فرستد و آنان را دچار وحشت مي کند.