
داستان در مورد دریاچه ای است که به طرز عجیبی عمق زیادی دارد. با اینکه تلاش های بسیاری صورت گرفته، اما تا بحال هیچ غواصی موفق با یافتن پایین ترین نقطه آن نشده است. هنگامی که دکتر آملیا بروکس در یک شیرجه به این دریاچه ناپدید می شود، سه دخترش سعی می کنند بیخیال شوند و به خانه برگردند. اما آنها متوجه می شوند که نمی توانند به خودشان اجازه دهند مادرشان درون آن دریاچه غرق شود...


داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند...


کاراگاه مخفی، گریس، با نفوذ به یکی از بزرگترین گروه خلافکاران شهر بدنبال کسب اطلاعات درباره رئیس این گروه به نام جیمی بود که در این میان پسرش بدست افراد ناشناسی ترور میشود. گریس که خود را مقصر این اتفاق میداند حاضر است دست به هر کاری بزند تا قاتل فرزند خود را پیدا کند. اما از طرفی وضعیت روحی و روانی او در حد مطلوبی نیست و پلیس وی را بطور موقت از فعالیت کنار میگذارد اما گریس دست بردار نیست و سرخود بار دیگر وارد گروه خلافکاران میشود ولی اینبار مشکلات جدیتری در انتظار اوست...