

این سریال کمدی در یکی از دفترهای کار بهشت اتفاق می افتد؛ آن هم درست در زمانی که قرار است کره زمین نابود شود. در این میان، دو فرشته رده پایین سعی می کنند که رئیس خود را متقاعد کنند تا بشریت را نجات دهد. این دو مطمئن هستند که می توانند این کار را انجام دهند و برنامه آنها این است که به دو انسان کمک کنند تا عاشق همدیگر شوند…


این سریال که بر اساس حوادث واقعی الهام گرفته شده است، داستان دختری بنام فونا را روایت میکند که در هنگام تولد توسط مادر و پدر خود طرد شده و اکنون به دنباله ریشه و والدین خود است. او در راه رسیدن به پاسخ سوالات خود با خبرنگار مرموزی (کریس پاین) آشنا میشود که وی را در حل معمای زندگیاش کمک میکند...


داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند...


سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.