

راس پولدارک تصمیم میگیرد برای اینکه به جرم قاچاق محاکمه نشود، دختر مورد علاقه اش الیزابت را ترک میکند و به ارتش ملحق شود. وقتی ۳ سال بعد به خانه بر میگردد متوجه میشود که پدرش مُرده، خانه بزرگ آنها ویران شده، ثروتشان از دست رفته و معشوقه اش به نامزدی پسر عمویش در آمده است. او در راه برگشت به خانه دختری را از کتک خوردن نجات میدهد و او را به عنوان خدمتکار آشپزخانه استخدام میکند، اما همشهریهایش از برگشتن بچه پولدار شهرشان که قصد پس گرفتن موقعیتش اجتماعیش را دارد زیاد راضی نیستند و همین باعث ایجاد بر خوردهایی بین آنها و راس میشود که عواقب ناخوشایندی را برای وی در پی دارد...

«اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری می کنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل می کنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم می گیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و ...