دو پلیس در نیو اورلئان به بررسی قتل یکی از همکاران پلیس‌شان در طول توفان کاترینا مشغول می شوند و همین موضوع آنها به سمت دنیای زیرزمینی جرم و جنایت سوق میدهد...
«جرج» (کلاين) آرشيتکتي است که در خانه اي محقر، کنار دريا و بين همسايگاني با خانه هايي گران قيمت زندگي مي کند. همه چيز بر وفق مراد «جرج» پيش مي رود تا اين که يک روز او را از کار بيست ساله ي آرشيتکتي اش اخراج مي کنند و کمي بعد هم خبردار مي شود فقط يک سال فرصت زندگي دارد...
یک مرد کور طی فرآیند پیوندی که انجام می شود مجددا بینایی خود را به دست می آورد و می خواهد خودش را با نامزد و زندگی اش به شکل جدیدی وقف دهد ...
«آﻧﺠﻼ ﺑﻨﺖ» (ﺑﻮﻻک)، ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰي ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮي در ﻣﻨﺰل ﮐﺎر ﻣﻲ ﮐﻨﺪ. در ﻣﯿﺎن ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺶ، ﺷﺮﮐﺘﻲ ھﻢ ھﺴﺖ ﮐﻪ دﻳﺴﮑﺖ ھﺎ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ھﺎﻳﺶ را ﺑﺮاي ﮐﻨﺘﺮل ﻧﺰد او ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺪ. روزي ﻣﯿﺎن ﻳﮑﻲ از دﻳﺴﮑﺖ ھﺎ، ﻣﺘﻮﺟﻪ وﺟﻮد ﻳﮏ ﮐﺪ ﻣﺨﺼﻮص ﻣﻲ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ طﻮر ﻣﺤﻮ و ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ، ﺧﺒﺮ از وﺟﻮد ﻳﮏ ﺗﻮطﺌﻪ ي دوﻟﺘﻲ و ﺳﯿﺎﺳﻲ - اﻗﺘﺼﺎدي ﻣﻲ دھﺪ...
پائولو خواستار این است که یک بار دیگر با راکی مبارزه کرده و آبروی رفته خود را بازیابد. از طرفی راکی که به تازگی با آدریان ازدواج کرده، با مشکلات بی شمار و البته تازه ای دست و پنجه نرم می کند...
