
سالیا ۱۷ ساله از کودکی در ژاپن بزرگ شد. او مانند ژاپنیهای هم نسل خود در دبیرستان زندگی عادی داشت، اما در مقطعی وضعیت اقامت خود را از دست داد و زندگی روزمره خانوادهاش به کلی تغییر کرد. در سایتما، منطقه ای وجود دارد که حدود ۲۰۰۰ کرد در آن زندگی می کنند و سالیا یک دختر دبیرستانی است که در آنجا زندگی می کند. این داستان بزرگ شدن او را روایت می کند که وقتی با یک پسر ژاپنی آشنا می شود با هویت خود دست و پنجه نرم می کند...

فیلم درباره دختر و پسری است که سرنوشتشان در طی دورانی که تعادل آب و هوایی به هم خورده به هم پیچیده می شود. هوتاکا موریزاکی، دانش آموز دبیرستانی که از خانه در جزیره ای در ژاپن فرار کرده، هینو آمانو را می بیند، دختری با قدرتی مرموز که می تواند تنها با دعا کردن هوا را آفتابی کند.

تاکورو ياماشيتا» (ياکوشو)، کارمند ساده، همسرش را با مرد ديگري غافل گيري مي کند و چنان از خود بي خود مي شود که هر دو را مي کشد. هشت سال بعد، «ياماشيتا» با ضمانت يک روحاني بودايي که در چيبا زندگي مي کند، از زندان آزاد مي شود. اگرچه او از زندگي گذشته اش فاصله گرفته اما هنوز از يادآوري جنايتي که مرتکب شده رنج مي برد.