
در سال ۱۹۳۷در چین، در طول جنگ دوم چین و ژاپن، متصدی کار کفن و دفن، «جان» (کریستین بیل) به یک کلیسای کاتولیک در نانجینگ می رود، تا یک کشیش را برای دفن آماده کند. به محض ورود می بیند که خودش تنهاست بزرگسال در میان یک گروهی از دانش آموزان دختر صومعه ها و روسپی هایی که از یک فاحشه خانه در این نزدیکی هستند می باشند. در هنگام حمله ژاپنی ها او از این دو گروه در مقابل وحشت حاکم محافظت می کند و به معنای واقعی فداکاری و افتخار پی می برد.

پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...

پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...