
برت مونرو پيرمرد نيوزلندي است که عاشق سرعت و به جا گذاردن رکوردهاي جديد سرعت بر روي زمين است. وي صاحب موتوري است که ۴۲ سال پيش در زمان جنگ جهانی دوم آنرا خريداري کرده و در طول اين سالها تغييرات زيادي در وضعيت ظاهري و موتور آن بوجود آورده، به طوري که موتورش که آنرا سرخپوست مي نامد از قابليت بالايي در سرعت برخوردار شده است و می تواند با موتورهای بسیار جدیدتر به رقابت بپردازد. برت تصميم مي گيرد در مسابقه جهانی رکورد سرعت در بارنويل آمريکا شرکت کند و موتورش را به آزمايش بگذارد اما او مشکل بیماری قلبی دارد و حضورش در این مسابقه بسیار خطرناک است در نتيجه تصميم مي گيرد و...

در اواسط قرن نوزدهم، «ايدا» (هانتر)، زن اسکاتلندي لال و دختر کوچکش «فلورا» (پاکويين)، به زلاند نو فرستاده مي شوند تا طبق قرارهايي که پدر «ايدا» گذاشته، او با «استوارت» (نيل)، زمين دار محلي ازدواج کند. «استوارت» از همان آغاز نظر خوشي به پيانوي بزرگ «ايدا» ندارد. در حالي که «جرج» (کايتل)، مباشر «استوارت» درخواست مي کند تا «ايدا» به او درس پيانو دهد و «استوارت» نيز رضايت مي دهد.