

میدنایت شهری دورافتاده در ایالت تگزاس است که معمولی بودن در آن بسیار عجیب بنظر می رسد. در این شهر که پناهگاهی امن برای افراد متفاوت است، هیچکس آنطور که بنظر می آید نیست. از خونآشام ها گرفته تا جادوگران، پیشگوها و قاتلان در میدنایت گرد هم آمده اند. مبارزهی آنها با غریبه ها، نیروهای پلیس و گذشتهی خطرناکشان باعث شده تا یک ارتباط بعید و قوی خانوادگی میانشان شکل بگیرد...


مرکزیت سریال بر روی دختر جوان و زیبایی به نام کریستین بنا شده است. کریستین دانشجوی سال دوم وکالت، به عنوان کارآموز در یک شرکت معتبر مشغول به کار است. کریستن تمام تلاش و تمرکزش را بکار گرفته تا بتواند لیاقت و شایستگی خود را اثبات کند تا به جایگاهی قابل قبول در شرکت دست یابد، اما آشنایی کریستین به واسطه یکی از همکلاسی هایش با روشی از کسب درآمد، او را وارد دنیای پرهیجان آن کار می کند. روش کار به اینصورت می باشد که دختران جوان در ازای دریافت مبالغ هنگفتی وارد رابطه عاطفی و جنسی با مردان و مشتریانشان میشوند...


داستان سریال با برخورد شی اسرار آمیزی به بیابانی در ایالت نیومکزیکو و انفجاری مهیب که منجر به مرگ موقت دانشمندی به نام Vera Buckley که در منطقه در حال انجام تحقیقات علمی است، آغاز می شود. او پس از بازگشت عجیب و معجزه آسایش از مرگ، در تلاش برای یافتن حقیقت به همراه همکارش به محل انفجار رفته تا به علت ماجرا پی ببرد. اما عده ای تلاش می کنند تا مانع او برای دست یافتن به حقیقت شوند. در نهایت او با شخص مرموزی به نام The Man آشنا می شود که مدعی شده در ازای انجام ماموریتی عجیب، می تواند فرزندش را که دزدیده شده است را به او بازگرداند. با این حال این همه ماجرا نیست و آشنایی او با چهار نفر دیگر که آنها نیز تحت تاثیر انفجار دچار مرگ موقت گشته و مجددا زنده گشته اند حقایق بیشتری را برای Vera آشکار می کند. ظاهرا دنیا در مسیری آخرالزمانی قرار گرفته و این پنج نفر تنها شانس زمین برای نجات ساکنان سیاره از آینده ای تیره و تار می باشند.