پس از مرگ ظاهری زیوا، تونی دخترشان، تالی را بزرگ میکند. سالها بعد، زیوا باز میگردد و دوباره با تونی دیدار میکند. به شرکت تونی حمله میشود و خانواده برای اینکه بفهمند چه کسی به دنبال آنهاست و دوباره به یکدیگر اعتماد کنند، به اروپا سفر میکنند.
داستان پس از نبرد بین گودزیلا و تایتانها، نشان میدهد که هیولاها واقعی هستند، سفر یک خانواده برای کشف اسرار مدفون و میراثی که آنها را به Monarch مرتبط میکند، دنبال میکند.