فروغ فرخزاد: میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست ...
شخصیتی به وسعت زندگی = به یاد جان فورد گرانقدر
استاد بزرگوار، جان فورد عزیز، با اینکه با از دست دادن یک چشمش، تقریباً قدرت بینایی بُعد را از دست داده بود اما با این وجود، تمام ابعاد زندگی را بهتر از ما می دید، او از پشت صندلی کارگردانی خود، تمام دنیا را می دید. جان فورد زندگی می دید ، مرگ می دید، شکست و پیروزی می دید، اتحاد ، خانواده و آیین همه چیز را می دید، او مثل همه ی ما نگاه نمی کرد او می دید، فرق است میان نگاه کردن و دیدن همانطور که شاعر گرانقدرمان فروغ فرخزاد می گوید: میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست ... جان فورد از معدود انسان هایی است که زندگی کردن و اهمیت آن و از همه مهمتر، آیین ها را می دانست. شخصیت جان فوردی به هیچ وجه اسیر شکست، نابودی، فقر، مرگ و گذشته ی بر باد رفته ی خودش نمی شود بلکه جان فورد از هر فیلمساز دیگری قدرت امیدِ به آینده ای بهتر را به قدری درک کرده بود که هیچ چیزی نمی توانست شخصیت او را به زانو در بیاورد. شخصیت جان فوردی جلوی هیچ چیز زانو نمی زند، شکست نمی خورد حتی مرگش هم به مثابه ی پیروزی تمام می شود. جان فورد آدم ها رو می دید، روستا، دهکده و شهر رو می دید. با قوانین زندگی در هر نوع شکل جغرافیایی آن آشنا بود. برای تک تک شخصیت های فیلم هایش به شدت احترام قائل بود. جان فورد اتحاد مردم روستا، استواریشان، سخت کوش بودن و یکی بودنشانرا می شناخت. جان فورد، مرد ، شهامت مرد و وظیفه ی او را می شناخت، او همانطور زن و تمام ویژگی های زنانگی او را نیز می شناخت. او آیین همسرداری و خانواده و عظمت آن را می شناخت. جان فورد، جنگ و خشونت به موقع را نیز در جایگاه درستش می شناخت و آن را بخشی زندگی می دانست و همینطور مرگ در میدان رزم را به راحتی می پذیرفت یا هر نوع مرگ دیگری، اسیرش نمی شد. جان فورد بزرگوار، جشن و پایکوبی را نیز می شناخت. در سینمای ایشان، دقیقاً در لحظه درست و به موقع( در تمام آثارش) شما جشن را نظاره گر هستید، پایکوبی ای که تمام سختی ها و از دست رفتن ها را با خود می شوید و می برد. نشاط و شوخی را به درون دل های شخصیت هایش و تماشاگرانش باز می گرداند و به همین دلیل است که با وجود اینکه، تلخ ترین اثار سینمایی را ساخته است اما شما هیچگاه تلخی آن را حس نمی کنید چون جشن ها به جا و دقیق و همچنین شخصیت های دوست داشتنی و شوخ طبع آثار ایشان، غم دل شما و خودشان را به سرعت پاک می کنند. این فیلم و یا هر فیلم دیگری از ایشان، مجموعه ی تمام همه ی این موارد است و همچنین مجموعه ی تمام چیزهایی که من نگفته ام که بیشتر آن، از روی ناتوانی من است( چرا که من زندگی را به وسعت دید جان فورد نمی بینم) اما من پیروزی مردم قشر متوسط و ضعیف آمریکا را در آثار ایشان می بینیم. او کنار این افراد است و زندگی رو با این نوع انسان ها می شناسد و از آن ها روحیه ای شکست ناپذیر خلق می کند، فقط کافی است دیالوگ های پایانی مادر را در فیلم خوشه های خشم به یاد بیاوریم. بسیار فیلم دیدنی و با ارزشی است، تجربه ای از تشکیل خانواده، دهکده، مقاومت ، اتحاد، جنگ و جوشش زندگی
1
fred_c.dobbs
۸ سال پیش
در اندازه هاي شاهكارهاي فورد نيست ولي تماشاي ميزانسن هاي چشم نواز سبك فورد و البته فونداي جوان، خالي از لذت نيست...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
فروغ فرخزاد: میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست ...
شخصیتی به وسعت زندگی = به یاد جان فورد گرانقدر
استاد بزرگوار، جان فورد عزیز، با اینکه با از دست دادن یک چشمش، تقریباً قدرت بینایی بُعد را از دست داده بود اما با این وجود، تمام ابعاد زندگی را بهتر از ما می دید، او از پشت صندلی کارگردانی خود، تمام دنیا را می دید. جان فورد زندگی می دید ، مرگ می دید، شکست و پیروزی می دید، اتحاد ، خانواده و آیین همه چیز را می دید، او مثل همه ی ما نگاه نمی کرد او می دید، فرق است میان نگاه کردن و دیدن همانطور که شاعر گرانقدرمان فروغ فرخزاد می گوید: میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست ...
جان فورد از معدود انسان هایی است که زندگی کردن و اهمیت آن و از همه مهمتر، آیین ها را می دانست. شخصیت جان فوردی به هیچ وجه اسیر شکست، نابودی، فقر، مرگ و گذشته ی بر باد رفته ی خودش نمی شود بلکه جان فورد از هر فیلمساز دیگری قدرت امیدِ به آینده ای بهتر را به قدری درک کرده بود که هیچ چیزی نمی توانست شخصیت او را به زانو در بیاورد. شخصیت جان فوردی جلوی هیچ چیز زانو نمی زند، شکست نمی خورد حتی مرگش هم به مثابه ی پیروزی تمام می شود.
جان فورد آدم ها رو می دید، روستا، دهکده و شهر رو می دید. با قوانین زندگی در هر نوع شکل جغرافیایی آن آشنا بود. برای تک تک شخصیت های فیلم هایش به شدت احترام قائل بود. جان فورد اتحاد مردم روستا، استواریشان، سخت کوش بودن و یکی بودنشانرا می شناخت. جان فورد، مرد ، شهامت مرد و وظیفه ی او را می شناخت، او همانطور زن و تمام ویژگی های زنانگی او را نیز می شناخت. او آیین همسرداری و خانواده و عظمت آن را می شناخت. جان فورد، جنگ و خشونت به موقع را نیز در جایگاه درستش می شناخت و آن را بخشی زندگی می دانست و همینطور مرگ در میدان رزم را به راحتی می پذیرفت یا هر نوع مرگ دیگری، اسیرش نمی شد.
جان فورد بزرگوار، جشن و پایکوبی را نیز می شناخت. در سینمای ایشان، دقیقاً در لحظه درست و به موقع( در تمام آثارش) شما جشن را نظاره گر هستید، پایکوبی ای که تمام سختی ها و از دست رفتن ها را با خود می شوید و می برد. نشاط و شوخی را به درون دل های شخصیت هایش و تماشاگرانش باز می گرداند و به همین دلیل است که با وجود اینکه، تلخ ترین اثار سینمایی را ساخته است اما شما هیچگاه تلخی آن را حس نمی کنید چون جشن ها به جا و دقیق و همچنین شخصیت های دوست داشتنی و شوخ طبع آثار ایشان، غم دل شما و خودشان را به سرعت پاک می کنند.
این فیلم و یا هر فیلم دیگری از ایشان، مجموعه ی تمام همه ی این موارد است و همچنین مجموعه ی تمام چیزهایی که من نگفته ام که بیشتر آن، از روی ناتوانی من است( چرا که من زندگی را به وسعت دید جان فورد نمی بینم) اما من پیروزی مردم قشر متوسط و ضعیف آمریکا را در آثار ایشان می بینیم. او کنار این افراد است و زندگی رو با این نوع انسان ها می شناسد و از آن ها روحیه ای شکست ناپذیر خلق می کند، فقط کافی است دیالوگ های پایانی مادر را در فیلم خوشه های خشم به یاد بیاوریم.
بسیار فیلم دیدنی و با ارزشی است، تجربه ای از تشکیل خانواده، دهکده، مقاومت ، اتحاد، جنگ و جوشش زندگی
در اندازه هاي شاهكارهاي فورد نيست ولي تماشاي ميزانسن هاي چشم نواز سبك فورد و البته فونداي جوان، خالي از لذت نيست...