«آنتوان» ( لئو ) که از والدین، به خصوص مادرش ( موریه ) بی توجهى میبیند، به جاى مدرسه با دوستش، « رنه » ( اوفاى ) به گردش مى رود. او به دلیل دزدیدن یک ماشین تحریر به دارالتأدیب فرستاده مى شود...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم (۴۰۰ ضربه ی جناب تروفو)
فیلم زیاد انتظارات مرا برآورده نکرد و به نظرم هم فیلمنامه نا پخته است و هم کارگردانی زیاد چنگی به دل نمی زند.
به نظرم محتوای فیلم جلوتر از درام خود فیلم حرکت می کند، یعنی چی؟ یعنی اینکه فیلم تصمیم داره یه نوجوانی رو به تصویر بکشه که اطرافیانش بسیار به او سخت می گیرند( یعنی والدین و معلم مدرسه و...) و البته خودشم زیاد مظلوم نیست اما به هر حال تروفو نسبت به او در میزانسن سمپاتی داره و همچنین به دلیل اوضاع خراب دور و برش مدام از همه جا قصد فرار کردن داره تا به اون پایان کلیشه ای که ساحل دریاست میرسه.
حالا مشکل اینجاست که من نه شیطنت شخصیت رو درک می کنم و نه فضای دور و برش را که او مدام سعی فرار کردن از آن را دارد. یعنی هم خود شخصیت درست ساخته نمیشه و نه فضای اطرافش. شخصیت به نظرم بیشتر منفعله و اگر هم گاهی کاری میکنه تقصیر دوستشه، اگرنه خودش که اصلاً شیطنتی نداره و همچنین زیاد فضای دور برش هم سیاه نیست ولی شخصیت ها(پدرش و معلمش و...)خیلی شلوغش می کنند. پس شخصیت منفعله ، ارتباطش با بالزاک هم ساخته نمیشه و همچنین ارتباطش با ناپدریش و مادرش هم خوب نیست و پرداخت محکمی نداره.
یعنی روندی که او را به ماشین تایپ دزدی برساند و بعد از آن به دارالتأدیب، اصلا در فیلمنامه خوب تعریف نشده است و حفره های زیادی وجود دارد که واقعاً اذیت میکنه. به این دلیل میگم محتوا از درام جلوتره چون محتوا از درام بیرون نمی اید بلکه کارگردان از خارج به فیلمش تحمیل می کند.
به نظرم مایه ی داستانی فیلم بسیار کم است و توان ساخت مضمون خود را ندارد.
فیلم ضعیفی است.
۴۰۰ضربه فیلم احساسی وزیباازکارگردان فرانسوی تروفو.تروفوجز افرادی است که گذشته وزندگیش رادرقالب فیلم به نمایش میگذاردمثل آیینه تارکوفسکی.
تفاوت این فیلم باسایرآثاردرچیست دراحساس عمیقی که درلحظه لحظه فیلم میتوان لمس کرد.شخصیت هایی که درفیلم وجودارندهنرمندانه بوجودآمده اند.کاراکترهایی مانندمعلم وناپدری ومادروخودآنتوان ودوستش.
این فیلم حدفاصل کودکی وبزرگسالی یعنی نوجوانی رابه زیبایی به تصویرمیکشددورانی که درزندگی انسان خیلی مهم است وپایه واساس زندگی اودرآینده راشکل میدهد.نوجوانی زمانی است که بزرگسالهادیگردرکش نمی کنندباوجوداینکه خودزمانی آنراطی کردند.
من این فیلم رابه همه مخصوصاجوانهایی همسن خودم(۲۰)توصیه میکنم حتماببینندچون این فیلم دغدغه این دوره اززندگی رابخوبی نمایش میدهد.
آنتوان نوجوانی که حرف هایش ونبوغش واستعدادش وکلاطرزفکرش رابزرگترهادرک نمیکنندحتی ناپدری اش که تاحدودی رابطه خوبی بینشان بود.فقط اوراکسانی هم سن خودش مثل دوستش میفهمند.بزرگسالان همچون معلم بی احساس وخشک ومادرفاسدونیازمندمهرومحبت وناپدری کم سوادوبی استعداد.همه شان خودرابرترازآنتوان وهمه نوجوانان میبینندکه دردیالوگهاشان میشوددید.مثلادیالوگ معلم که فرانسه بعدده سال چه میشود.
فیلمی که ازریتم نمی افتادوپایان فوق العاده ای داشت نگاه آنتوان به سمت دوربین وپایان فیلم بین خشکی ودریاوتناسب آن یعنی زمانی بین کودکی وبزرگسالی.ورسیدن به آرزویش دیدن دریاوآقیانوس.
نوع نگاه تروفو به مسايل خيلي جالب و قابل ستايشه. با اينکه خط اصلي داستان خيلي تلخ و نااميدکنندست ولي ترفو اصراري به حزن انگيز کردن هرچه بيشتر فضا ندارد. دقت کنيد به نوع موسيقي که انتخاب کرده و طنز ظريفي که در گوشه و کنار فيلم به چشم مي خورد.
مقايسه کنيد با فضاي فيلم هاي هانِکه، کيشلوفسکي...!
فیلم "چهارصد ضربه " بسیار زیبا و روان
تمام دغدغه های یک نوجوان را در یک جامعه سرد و بی روح به تصویر می کشد.
سراسر درد دوران نوجوانیست
درد تنهایی،سرکوب احساسات،استعداد،خلاقیت،نداشتن استقلال
به خوبی تمامشان را نشان می دهد،
فیلم،دفتر خاطرات"فرانسوا تروفو" نوجوان است
آنتوان دوآنل چهارده ساله فرار می کند،گاهی تنها راه همین است.فرار.
فرار از تعلقات به سمت آرزوها
پشت پا زدن به تمام چیزهایی که تنها نامشان به تو تعلق دارد.
سکانس آخر بهترین سکانس فیلم است.
"آنتوان دوآنل" به سمت دریا فرار میکند.
سرش را بر می گرداند،به دوربین خیره میشود.فیکس.تیتراژ پایانی می آید.
همین جاست سینما به "تروفو" سلام می کند
و فیلم تمام میشود.
عبید فتحی
علاقمندان به تروفو:
این فیلم درواقعا اولین قسمت از ماجراهای آنتوان دوانل هست
۱- ۴۰۰ ضربه کدرباره نوجوانی انتوان هست
۲- فیلم کوتاه عشق در بیست یا ۲۲! دقیقا یادم نیست: در این فیلم کوتاه عشق رو تجربه میکنه و...
۳-Stolen Kisses ,ک در این قسمت ها درباره جوانیش هست و اشنائیش با کریستین خانوم
۴-Bed
۱- لازمه یکم راجع به خود تروفو بگم منتقد ارشد مجله کایه دو سینما بود بعد این اولین فیلمی بود که ساخت که جایزه بزرگ کن رو هم بابتش گرفت خودش یه چیز جالبی راجع به فیلمش میگه "به نظرم خیلی عجیبه که یه کارگردان اولین فیلمش بهترین فیلمش بشه ولی مهم اینه که من خودمو کارگردان نمیدونم من منتقد سینمام "
۲- پیشنهاد نمیدوم به همه که بشینن فیلمو نگا هکنن به هر حال یه فیلم مینی مال هستش که خرده پیرنگ داره ولی اگه نشستی و دیدی اگه باحاش ارتباط برقرا نکردی مشکل فیلم نیس این یکی از بهترین فیلمای تاریخ سینماس
۳- سکانس پایانی این فیلم خارق العادس نگاه انتوان به افق دریا و اینده ای که انتظارشو میکشه و بیننده ای که درست فکر کردن به موضوع هارو یاد میگیره عامل حطاها مهمتر از فاعل خطاهاست
با اینکه این فیلم من رو تا آخر برد اما به نظرم فیلم بدیه
به شدت تلخ. تلخی از ابتدا تا انتها رو به نظرم بی انصافیه
فیلمی که به نظره من به بینندش امید نده فیلم نیست و فیلم بدیه
این فیلم هم امید کافی رو به بینندش نمیده
اینگونه فیلم ها تاریخ مصرف ندارند . اگه سینما واست جدیه دیدن اینگونه آثار رو از دست نده .