شهر کوچکی در استرالیا چرخه اقتصادی خود را با به وجود آوردن تصادفات رانندگی و فروش اشیا با ارزش بازماندگان می گرداند، تا اینکه ماشین ها جان میگیرند و به جان مردم می افتند...
شهر کوچکی در استرالیا چرخه اقتصادی خود را با به وجود آوردن تصادفات رانندگی و فروش اشیا با ارزش بازماندگان می گرداند، تا اینکه ماشین ها جان میگیرند و به جان مردم می افتند...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
چه نگاه انسانگرایانه و هوشمندانه جالبی تو دهه ۷۰.
البته پیتر ویر کارگردان, قبلا هم تو دو تا فیلم نمایش ترومن و انجمن شاعران مرده که از اون فیلمهای ناب سینما هستند از این نوع مسخ شدگی گفته بود و چه خوب هم گفته بود. مسخ با نظامهای تربیتی, مسخحتی با زندگی و آدمها و تصویر و رسانه. در هر دو راه نجات طغیان بود و به آخر خط زدن. رفتن و رفتن تا به اون ته دیوار رسیدن, پریدن و شکستن خطوط ترسیم شده. چه از اون اشعار معرکه تو انجمن شاعران, چه اون لحظه انتخاب برای روی میز ایستادنها و نگاههای حاکی از قدرت به این سیستمهای آموزشی همسان پرور, چه اون قایق جادویی ترومن که مثل قایل جانی دپ تو مرد مرده , قرار شد برسونتش بهآخر دنیا... به اون دیوار سفید بزرگ .. و اون لحظه انتخاب...رفتن یا نرفتن
من هنوز فیلم رو ندیدم اما این فیلم حتما فیلم خوبیه...شاید مهجور باشه اما حسم میگه چیزهای خوبی تو دلش داره...
چرا اسم فیلم با پوسترش فرق داره؟