

میدونید، مردم با حق برابر به این دنیا نمیان! میدوریا ایزوکو از وقتی چهار سالش بود مورد آزار و اذیت همکلاسی هایی قرار می گرفت که قدرتهای فوق العاده داشتند. ایزوکو یک مورد نادر بود که بدون هیچ قدرتی به دنیا اومده بود. تمام این اتفاق ها باعث نشد اون از حرکت کردن به سمت چیزی که آرزوش را داشت دست بکشه، تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ دقیقا مثل مردی که همیشه تو زندگی تحسینش می کرد، ممکنه در اوج ناامیدی در اوج گریه و فریاد از نرسیدن... با کمک کسی که همیشه میخواست مثل اون باشه شانسی برای رسیدن به رویاهاش پیداکنه؟


اوا که مجبور به فرار از پناهگاه زیرزمینی خود به سوی سطح زمین است، دنیایی را کشف می کند که شبیه آن چیزی است که او انتظار داشت. در حالی که او در زمین های خطرناک و تمدن های ناشناخته سفر می کند، اوا به دنبال پاسخ به این سوال نهایی است: آیا او آخرین انسان است؟








