«هری» (لتو) و دوست صمیمی اش «تایرون» (وینز)، معتادان فقیری هستند که در کانی آیلند نیویورک زندگی می کنند. «هری» رؤیای فروش نیم کیلو هرویین را در سر می پروراند تا با پول آن بتواند به اتفاق دوست معتاد دیگرش «ماریون»(کانلی)، بوتیک لباسی باز کند...
«هری» (لتو) و دوست صمیمی اش «تایرون» (وینز)، معتادان فقیری هستند که در کانی آیلند نیویورک زندگی می کنند. «هری» رؤیای فروش نیم کیلو هرویین را در سر می پروراند تا با پول آن بتواند به اتفاق دوست معتاد دیگرش «ماریون»(کانلی)، بوتیک لباسی باز کند...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این فیلم هیج اسکار بهترین فیلم سال رو نگرفته قبول .... اسکار بهترین بازیگری و کارگردانی رو نگرفته قبول
حداقل اسکار موسیقی متن که دیگه حقش بود ( حتی نامزد هم نشده )
این فیلم یک شاهکار هنری بود
یک بار گفتم و باز هم میگم چون دوباره از اول این فیلمو دیدم و دوباره اشکم درومد :|
این فیلم محشره !!!
چنان درامِ خاصی روی این فیلم حاکمه که حتی اگه سنگدل ترین آدمِ رویِ زمین هم باشید با دیدنِ این فیلم ناخودآگاه اشکتون در میاد .
فیلمنامه , کارگردانی فوق العادههه بود . موسیقی متن که به نظر من بهترین موسیقی متنِ تاریخ فیلمهایِ هالیوودی هست . بازیه بازیگرا هم فوق العاده زیبا و عمیق .
پیشنهاد میکنم حتما این فیلم رو تماشا کنید و ازش لذت ببرید , نمره ای به غیر از ۱۰ نمیشه به این اثرِ فوق العاده داد .
نقد فیلم مرثیه ای برای یک رویا
((متن از علی پورزارع))
...................................................................................................................................................
بر باد رفتن یک رویا....زندگی را در حال دیدنو مرثیه ها را برای رویاها خواندن...
..................................................................................................................................................
ارنوفسکی کارگردانی خاص است....نمیتوان فیلمهای ارنوفسکی را بدون ضعف دانست همانگونه که نمیتوان از نقاط قوت بسیار فیلمهایش چشم پوشی کرد
بازی با رنگ در سرچشمه و دغدغه او در کشتی گیر برای سینما دوستان شعر ناب ارنوفسکی را میسراید...
مرثیه ای برای یک رویا ترکیبی درست از افکتهای صوتی بی نظیر و نماهای اکستریم کلوز اپ بی نظیر و موسیقی شاهکار منسل دوربین متیو لیباتیک و بازیهای بدون نقص الن برستین که یکی از بهترین ایفای نقشهای سینما بود و بازیگرانی همچون جنیفر کانلی و جرد لتوست...
فیلم حول چهار کارکتر اصلی میچرخد چهار کارکتری که یکدیگر را قبل از خود قرار داده و هرکدام رویایی برای رشد در کنار هم دارند....در واقع مرثیه ای برای یک رویا در مصاحبه ای از زبان جنیفر کانلی به زیبایی تمام تعریف میشود:(هیچ کدام از شخصیت ها آن طور که نشان می دادند همدیگر را دوست دارند واقعا خودشان را دوست نداشتند، بنابراین هیچ کدام نمی توانستند شخص دیگری را دوست داشته باشند. آن ها مثل ارواح گرسنه دنبال چیزی می گشتند که با آن خودشان را سیر کنند)
این دقیقا همان روایت و دغدغه و کنایه به جامعه مدرن و مصرفی ام.ر.ی.ک.ایی از دید ارنوفسکیست....
فیلم با خود رویاها کاری ندارد …..بلکه روایتی از ابعاد رسیدن به انها میکند...
پیر زنی که رویای ان حضور در یک برنامه تلوزیونی با لباسیست که زمانی او را زیباتر نشان میداده و حال به بدنش تنگ شده ...پسر جوانی که رویایش پولدار شدن و رسیدن به ارامش نهایی در کنار عشق زندگیش است . زنی که سرخورده از دوست داشتن به جوانی تکیه کرده تا با هم به ارامش رسند و دوستی که او نیز رویای پولدار شدن و رسیدن به ارامش و دست کشیدن از خرده فروشی مواد را دارد....اما بهای رسیدن این رویاها چیست؟؟!!چگونه میتوان در جامعه ای مصرفگرا که پول حرف اول را میزند از روش درست به این رویاها دست یافت؟
خلاصه داستان از این قرار است:
هری و دوستش تایرن رویای این را دارند که بتوانند نیم کیلو گرم هرویین برفروشند تا بتوانند به کمک ماریون(کانلی) که یک طراح لباس استبوتیک لباسی افتتاح کنند ....و سارا مادر هری اعتیاد به برنامه ها و شوهای تلوزیونی و مواد قندی و شیرینی ها دارد...و روزی از طرف یکی از شوهای محبوبش به یک برنامه دعوت میشود...و ان زمان تصمیمی میگیرد همان لباس زیبایی که در جشن فارغ التحصیلی هری پوشیده بود را برای حضور در شو تلوزیونی بپوشد اما او تصمیم میگیرد برای کاهش وزنش رژیم غذلیی سختی توسط دکتری را رعایت کند...
آرنوفسکی با دیدی متفاوت و زیرکانه به مواد مخدر و مصرف کنندگانش در جامعه ای سردو مدرن زده نگاه میکند از این رو برای توصیف دیدگاهش از زاویه دیدهای معمول در سینما استفاده نکرده و به مخاطب نشان می دهد که این رویا و سراب، چه در نگاه یک مادر به برنده شدن در یکشوی تلویزیونی، چه در حالت کاذب سرمستی از مصرف بیش از حد مواد مخدر به هیچ عنوان انسان را به درک واقعیات زندگی نزدیک نمیکند....
در ابتدا یک سکانس تماشایی داریم...زمانی که هری و دوستش تلوزیون را برای فروش میبرند از مقابل چند پیر زن عبور میکنندپیرزنهایی که مشغل افتاب گرفتن هستند و بی توجه در حالی که رویای پیر زنی دیگر (تلوزیون)از پیش چشمانشان عبور میکند و در همین حال شرم ملایمی را در چشمان هری میبینیم....این دقتها و جزئی نگریهای ارنوفسکی همیشه قوت فیلمهایش را دو چندان میکند....
مرثیه ای برای یک رویا مخاطب را به داخل ذهن کارکتر راه میدهد و نگرش و جهان او را برای مخاطب ملموس میکند...این گروه خوردگی بین سکانسهای اماده کردن مخدر برای مصرف با کاتهای بسیار و طولانی با سکانسهای معاشقه ماریون و هری و تایرن و دیگر دوستش و خنده ها و شادی های زود گذر سارا به معصومیت و پاکی این عشق اما فرجام بد ان با پیچیدگیش با مخدر تاکید میکند....
اما همانطور که گفتم این فیلم خالی از ایراد نیست...نیمه ابتدایی فیلم به شدت قدرتمند و با نماهای درست پیچش رویا و واقعیت اما نیمه دوم فیلم قربانی از ریتم و رمق افتادگی میشود....و ارنوفسکیبا تکنیکالهایی نظیر فست موشن و یا کوتاه کردن طول کاتها که اصلا مورد پسند نبود قصد سرعت دهی و حفظ ریتم صلی را داشت که چندان موفق نبود اما در انتها یک پایان بندی میخکوب کننده....و شاهکار پایانهای سینمایی...حرف های اضافه زیاد زده شد...گاهی به کنکاش از شخصیت هری میپردازیم اما چیزی در گذشته او نمیبینیم..میدانیم فردی که به مواد مخدر چنگ میزند قطعا ریشه ای در کودکی داشته حال انکه سارا پیرزنی به شدت مهربان است...در طول فیلم اسم پدر هری چند باری به میان میاید اما نشان و داستانی از او نمیبینیم و این یک اضافه کاری بدون منظور است......
ارنوفسکی کارگردان بی نظیریست اما فیلمهای او به شدت به محتوای مرکزی خود وابسته میشود و این گاهی سبب بسته شدندستو پای خودش هنگام به کار گیری المانهای جدید و به جا میشود و گاهی ضعف فرم به همراه میاورد......
ما نظاره گر سقوط چه افرادی هستیم؟
افرادی که رویاهای اشتباهی داشتند و یا تنها سرابی از رویاهای خود میدیدند و زمانی که قصد بازگشت میکردند ان پل هاش پشت سر را خراب شده میدیدند؟.........
به شخصه گاهی ارنوفسکی را یک جادوگر در سینما میبینم ...از شاهکار عظیمش سرچشمه که قاب و رنگ و موسیقی که بیننده را مبهوت میکند تا فلسفه اش که بیننده را به این سوال وا میدارد که ارنوفسکی واقعا یک فیلسوف است و یا یک روانشناس و یا تنها یک کارگردان؟؟!؟!
افکتهای صوتی فیلم و حالات چهره بعد از مصرف مخدر از شاهکارها و یگانه های سینماییست...گشاد شدن پرده چشم و صدای پایین رفتن اب از گلو منزجر کننده است و یک حس عجیب به جان مخاطب میندازد....
این تکنیک تصویر برداری زمان گریز یا همان تایم پلاس شیوه ایست که در ان فرکانس ضبط فریم‌ها در یک سکانس بخصوص کمتر از فرکانس مشاهده آنها در همان سکانس به خصوص است. به گونه ای که خروجی با سرعت عادی در حال پخش است اما بیننده حس میکند زمان با سرعت بیشتری میگذرد.......به طور مثال زمانی که سارا برای بار نخست قرص لاغری مصرف میکند میبینیم که فیلم بردار برای نشان دادن شادابی و انرژی در چهره سارا از تکنیک فیلمبرداری تایم پلاس استفاده میکند که که برای توصیف چنین اتفاقی در عرض بیست ثانیه محشر است......
اما در رابطه با پایان شاهکار فیلم ....
زمانی که فرجام رویاها را میبینیم...
این پلانها با جامپ کاتهای بی نظیر اوج مفهوم و دغدغه ارنوفسکی را نشان میدهند..
قربانی ترین کارکتر این فیلم ساراست....پس او را محوریت میدهیم
شوک مغزی به سارا.......تن فروشی یک دختر.....
شوک مغزی به سارا......بیگاری کشیدن از تایرن...
شوک مغزی به سارا .....بریده شدن دست یک جوان خوشچهره....
و اینجاست که مرثیه ها برای رویاهای از دست رفته خوانده میشود.....
و بعد میبینیم :
هری ماریون را در کنار ا.س.ک.ل.ه میبیند و به سمت ان میدود اما زمانی که به او میرسد متوجه میشود سراب دیده و این همان از دست رفتن رویاهاست...
میبینیم سارا چهره شاداب و زیبای یک پیرزن را از دست داده و دیگر با هیچ لباسی زیباتر نمیشود و این همان از دست رفتن رویاهاست.....
تایرن در حال عذاب کشیدن در بند است و این همان از دست رفتن رویاهاست...
و ماریون به جاس در اغوش کشیدن عشقش هری پولی که از ان راه به دست اورده در اغوش میکشد و این همان از دست دادن رویاهاست......
و تمام اینها درهمراهی نوازشهای کلینت منسل بر سر انهاست................
۲ مرد در طول تاریخ اهنگ سازی از نظر من نابغه هستن
۱ - Clint Mansell با موسیقی فیلم Requiem for a Dream
۲ - Howard Shore با موسیقی فیلم Lord of the Ring
کل فیلم یک طرف ``اهنگ فیلم طرفه دیگه
چه فیلم تاثیر گذاری بود، فیلمساز بدون پیچیدگی الکی و با سادگی چنان از ته دل داستان رو تعریف می کرد که ناخودآگاه تا یک ساعت بعد از فیلم مبهوت می شیم،
اسپویل
زندگی ای که با شور و شوق تابستانی و شکل گرفتن رویا های بزرگ آغاز می شود، در پاییز در مسیر سقوط قرار می گیرد(fall)، و در زمستان به فاجعه ختم می شود، و به راستی که بهاری در راه نیست.
من بی نهایت دیوونه پایان بندی خیره کننده فیلمم که پسر بی دست شده (چه تعبیر زیبایی داشتند احمد آقای نوری از دستی که ماریون را به آغوش می گرفت) دختر معصومیتش را از دست داده، سیاه پوست به یاد مادرش به خواب میرود و پیرزن هنوز در رویای شوی تلویزیون است، رویایی که از دست رفته....
رفع خطر اسپویل
به نظرم بیشتر از فیلمنامه کاگردانی بی نظیر دارن آرونفسکی دیده میشد، لحظات مصرف مواد مخدر فیلم رو نگاه کنید که تاچه اندازه با لحن فیلم هماهنگه و ریتم رو هم خوش دست تر می کنه و ده دقیقه پایانی که چه قدر تدوین موازی فیلم عالی کار شده تا ما رو فوق العاده بیشتر تو فیلم حل کنه.
همون طور که دوستی اشاره کرد، واقعاً که ما با این گنجینه سینما کار های بزرگی می تونیم بکنیم، به نظرم کاملًا درست اشاره کردن که باید فیلم های تاثیر گذار این چنینی رو (حتی بدون سانسور) برای جامعه هدف پخش کنن و چه تاثیری می ذاره وقتی تصور کنین فیلمی مثل مایل سبز رو برای گروهی از زندانیان نمایش بدن، من شخصاً اگه قاتل زنجیره ای بودم بعد از دیدن مایل سبز چند سال بدون چشم داشت تو مسجد خدمت می کردم!!!
فیلمش آدمو داغون میکنه..... یه حس بدی دارم دلم میخواد بشینم به حال شخصیتای این فیلم و تمام آدمای معتاد گریه کنم
Juice by sara