آخرين «کار» دو آدم کش ايرلندي، «کن» (گليسن) و «ري» (فارل) در کليسايي در لندن، به مشکل بر مي خورد («ري» اضافه بر کشيش مورد نظر، پسر بچه اي را هم مي کشد) و رئيس آن دو (فاينز) دستور مي دهد که به بروژ در بلژيک بروند و منتظر تماس او باشند. در بروژ «کن» آرام آرام به اين شهر تاريخي علاقه پيدا مي کند، در حالي که «ري» هم چنان به خاطر کشته شدن کودک بی گناه، آن هم در اولین کارش، در عذاب وجدان به سر می برد.
آخرين «کار» دو آدم کش ايرلندي، «کن» (گليسن) و «ري» (فارل) در کليسايي در لندن، به مشکل بر مي خورد («ري» اضافه بر کشيش مورد نظر، پسر بچه اي را هم مي کشد) و رئيس آن دو (فاينز) دستور مي دهد که به بروژ در بلژيک بروند و منتظر تماس او باشند. در بروژ «کن» آرام آرام به اين شهر تاريخي علاقه پيدا مي کند، در حالي که «ري» هم چنان به خاطر کشته شدن کودک بی گناه، آن هم در اولین کارش، در عذاب وجدان به سر می برد.
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
فیلم با توصیف یک قتل شروع شد ،یک جنایت ، اما موسیقی و تصاویر پس زمینه باعث رمانتیک شدن داستان می شدن ... و فیلم هم همینطور ادامه پیدا کرد! یک داستان جنایی تاریک اما شاعرانه! و در بعضی سکانسها با نوعی کمدی سیاه و تلخ!
داستان عالی پیش می رفت!
نت های پیانوی کارتر بورول ، ترکیب رنگها و طراحی صحنه یک اثر جنایی درام شاعرانه و رمانتیک رو خلق کرده بود ... در این بین، عشقبازی با یک دختر بلوند ، رومنس کار رو بیشتر میکرد!
و بروژ ... زیبایی های این شهر قرون وسطایی زیبایی فیلم رو دوچندان کرده بود!
و دوربین ! دوربینی که نماهای فوق العاده ای رو گرفته بود ... همینطور که داستان به زیبایی پیش می رفت دوربین روی نقاشی و ها و آثار دیدنی بروژ حرکت میکرد و ... حس بی نظیری رو منتقل می کرد ... حسی که شاید با هیچ فیلم دیگه ای نشه تجربه کرد ...
و بازی ها ... بازی چهره کالین فارل عالی بود و به خوبی حس رو انتقال می داد ...
حضور بازیگران بزرگی همچون رالف فاینس و برندن گلیسن ، لِوِل کار رو بالاتر برده بود ...
همه چیز عالی بود ...
و با یک پایان بندی بسیار زیبا خودش رو ذهنم ماندگار کرد و باعث شد ساعتها به فکر فرو برم و؛ موسیقی Prologue رو گوش بدم!
باز هم میگم ...
دیدن این فیلم حس و حالی رو به آدم میده که هیچ فیلم دیگه ای نمی تونه ...
۱۰ از ۱۰
(شوکران) بهترین اسمی است که میتونم روی تاثیر این فیلم بر روی خودم بذارم ,در نیمه اولیه اش تمام افکار خودکشی پسندانه رو تقویت میکنه و در نیمه دوم به طور نامحسوسی ذهن را از تمام اون افکار پاک میکند(با نشون دادن واضح زشتی جسد کن و جون دادنش,خودکشی بی دلیل رییس),هم افسرده کننده و هم شادی بخش.هم روحت را میکشد و هم روح بخش است.
از نظر من زیباترین ویژگی فیلمنامه تصویری متفاوتی بود که از افسردگی و استیصال در کنار هم نشون داده بود.راستش از دیدن بازیگرایی که شیتان فیتان کرده تمام روز رو توی رخت خواب میمونن یا پشت صندلی بار شروع میکنن به حرف زدن با غریبه ها خسته شدم نصف بیشتر ادما شبیه ری افسرده و مستاصل میشن,هنوز به فکر کارشون هستند,هنوز میرن خوشگذرونی,هنوز قرار عاشقانه میذارندبا دوستاشون میگردن ولی یکروز در پارک اسلحه رو میذارند توی دهنشون.
و باید گفت که اگر موزیک انقدر زیبا نبود شاید فیلم نمیتونست انقدر عمیق توی روحم رسوخ بکند.
من در مناسب ترین زمان مناسب ترین فیلم رو دید و برای اولین بار ناراحت نیستم که چرا یک فیلم خوب را زودتر ندیدم
دوستان اين شخصيت ري(فارل)انگار خيلي سردش بود حتي تو پوستر هم معلومه.منظورش چيه؟
موسیقی متنش عالی بود ، وقتی در مورد بهشت و جهنم و برزخ حرف میزدن احساس عجیبی بهم میداد .
معلوم نبود بخندم یا ناراحت بشم این سبک فیلمو خیلی دوست داشتم
تمام اتفاق نیوفتادن ها و کلیشه های اتفاقات همه فیلمای تاریخ توی این فیلم به هم زده شده
فیلمنامه خیلی خوبی داره ...
یه فیلمنامه ساختارشکن که به همه ی پیش بینی های مخاطبینش دهن کجی می کنه!
اولین بار این فیلم رو سال ۸۹ دیدم
حسابش از دستم در رفته چند بار دیدمش
واقعا متفاوت ترین اثر سینماییه که دیدم
یه جمله زیبا داشت فیلم
آدم باید پای حرفش واسه
آقا عجب فیلمی بود . محشر