فیلمسازی که به طول تاریخِ سینما عمر کرده، هم‌ عصرِ سینمای صامت بوده و در اوّلین فیلم ناطقِ سینمای پرتغال بازی کرده. فیلمسازی که همواره در حاشیه‌ ی سینمای مدرن اروپایی باقی مانده امّا با سرسختی سینمای شخصیِ خودش را فیلم به فیلم پیش آورده. تجربه‌هایی که گاه جذاب، اصیل و بسیار نو درآمده‌ اند و گاه دنبال کردن‌ شان برای سرسخت‌ ترین تماشاگران وفادار نیز کارِ ساده‌ ای نبوده... و حالا در آخرین فیلم فیلمساز ما که حکم وصیت نامه هنری او را پیدا میکند، دوربین عکاسی که از زمینی ترین چیزها عکس می گیرد و تماما مشغول ثبت واقعیت است روزی کار دست عکاسش میدهد و زن جوان تازه فوت کرده ای را زنده می کند! دوربینی که روزی فقط کارش سکون هر چه متحرک بود حالا شروع میکند به انجام کاری برعکس. سکون به حرکت راه می دهد و عکاسی راه به سینماتوگرافی. اینجاست که مرز واقعیت و خیال در هم نوردیده می شود و باید پرسید تا کجا واقعیت است و تا کجا خیال... و البته همین تضادهاست که ساختار این فیلم را شکل داده اند. قاب های بلند و طولانی اولیویرا از نگاهی عکاسانه و واقعگرایانه خبر می دهند، بازی ها بیشتر تئاتری و نمایشگرانه هستند و رویای زنده شدن آنجلیکا و آمدنش به سراغ ایزاک با جلوه های ویژه ای اجرا می شود که انگار در حال تماشای یکی از فیلم های ژرژ ملیس هستیم... و آیا این بزرگداشتی است از ریشه‌ های نخستینِ سینما؟ که در یک سویش ژرژ ملیس بود و شوق جادوگری با سینما و در سوی دیگرش لومیرها بودند با دغدغه ی ثبت واقعیت. دوگانگی ای که تا ابد سرشت متضاد هنر سینما را شکل خواهد داد... به هر حال اگر هوگوی اسکورسیزی بزرگداشتی تاریخ‌ نگارانه و واقعگرایانه در دل سینمای بدنه‌ای بود این یکی تأملی است فرمالیستی و آوانگارد در نسبت سینما و واقعیت!
0
r.awesome730
۸ سال پیش
ماشالله کارگردانش چه عمر خرکی کرده جالبه بدونین اخرین فیلمش رو سال ۲۰۱۴ ساخته یعنی در ۱۰۶ سالگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! واقعا ماشالله
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
کارگردان این فیلم موقع ساختش ۱۰۲ سال داشته
۷ از ۱۰
فیلمسازی که به طول تاریخِ سینما عمر کرده، هم‌ عصرِ سینمای صامت بوده و در اوّلین فیلم ناطقِ سینمای پرتغال بازی کرده. فیلمسازی که همواره در حاشیه‌ ی سینمای مدرن اروپایی باقی مانده امّا با سرسختی سینمای شخصیِ خودش را فیلم به فیلم پیش آورده. تجربه‌هایی که گاه جذاب، اصیل و بسیار نو درآمده‌ اند و گاه دنبال کردن‌ شان برای سرسخت‌ ترین تماشاگران وفادار نیز کارِ ساده‌ ای نبوده...
و حالا در آخرین فیلم فیلمساز ما که حکم وصیت نامه هنری او را پیدا میکند، دوربین عکاسی که از زمینی ترین چیزها عکس می گیرد و تماما مشغول ثبت واقعیت است روزی کار دست عکاسش میدهد و زن جوان تازه فوت کرده ای را زنده می کند! دوربینی که روزی فقط کارش سکون هر چه متحرک بود حالا شروع میکند به انجام کاری برعکس. سکون به حرکت راه می دهد و عکاسی راه به سینماتوگرافی. اینجاست که مرز واقعیت و خیال در هم نوردیده می شود و باید پرسید تا کجا واقعیت است و تا کجا خیال... و البته همین تضادهاست که ساختار این فیلم را شکل داده اند. قاب های بلند و طولانی اولیویرا از نگاهی عکاسانه و واقعگرایانه خبر می دهند، بازی ها بیشتر تئاتری و نمایشگرانه هستند و رویای زنده شدن آنجلیکا و آمدنش به سراغ ایزاک با جلوه های ویژه ای اجرا می شود که انگار در حال تماشای یکی از فیلم های ژرژ ملیس هستیم...
و آیا این بزرگداشتی است از ریشه‌ های نخستینِ سینما؟ که در یک سویش ژرژ ملیس بود و شوق جادوگری با سینما و در سوی دیگرش لومیرها بودند با دغدغه ی ثبت واقعیت. دوگانگی ای که تا ابد سرشت متضاد هنر سینما را شکل خواهد داد... به هر حال اگر هوگوی اسکورسیزی بزرگداشتی تاریخ‌ نگارانه و واقعگرایانه در دل سینمای بدنه‌ای بود این یکی تأملی است فرمالیستی و آوانگارد در نسبت سینما و واقعیت!
ماشالله کارگردانش چه عمر خرکی کرده جالبه بدونین اخرین فیلمش رو سال ۲۰۱۴ ساخته یعنی در ۱۰۶ سالگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! واقعا ماشالله
ارزش دیدن داره؟