زنی ناشنوا، گرفتار قاتلی میشود که در بیرون از خانهی جنگلی برای او کمین کرده است. اکنون او باید بیشتر به فکر زنده ماندن باشد تا فرار!
زنی ناشنوا، گرفتار قاتلی میشود که در بیرون از خانهی جنگلی برای او کمین کرده است. اکنون او باید بیشتر به فکر زنده ماندن باشد تا فرار!
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
«هیس» به نویسنده‌ی کر و لالی به اسم مدی می‌پردازد که شب و روزهایش را روی کاناپه ولو می‌شود و رمان‌های جنایی می‌نویسد و این تنهایی هر از گاهی فقط با سر زدن همسایه‌ها شکسته می‌شود. بالاتر از شباهت «هیس» به «تا تاریکی صبر کن» گفتم. اگر در آن فیلم آدری هپبورن یک زن تنهای نابینا بود که مورد حمله‌ی دزدها قرار می‌گرفت، اینجا نویسنده از طریق کر و لال کردنِ شخصیت اصلی‌اش او را از همان ابتدا در موضعِ ضعف شدیدی قرار می‌دهد. در یکی از درخشان‌ترین لحظات فیلم مشخص می‌شود که مدی با این وضعیت چه شکارِ ساده‌ای است. منظورم همان صحنه‌ای است که ناگهان همسایه‌ی مدی خونین و دوان‌دوان خودش را به در شیشه‌ای خانه‌ می‌کوبد و کمک می‌خواهد، اما مدی متوجه‌ی جیغ و فریادهای او نمی‌شود و اینجاست که سروکله‌ی قاتل‌مان که در چند متری مدی، خانم همسایه را قیمه‌قیمه می‌کند پیدا می‌شود. یک صحنه‌ی خشونت‌بارِ سنگین که در عرض چند ثانیه ابهت و هولناکی آنتاگونیست را برای تماشاگران اثبات می‌کند. اما قاتل نقاب‌دار فیلم از آن روانی‌هایی است که وقتی متوجه می‌شود مدی صدای او را نشنیده، از بی‌حوصلگی تصمیم می‌گیرد به جای کشتنِ سریعِ آخرین قربانی امشبش، کمی با اعصاب و روان او بازی کند و یک قایم‌باشکِ حسابی راه بیاندازد. به‌طوری که حتی وقتی مدی با قاتلش روبه‌رو می‌شود، او از وارد شدن به خانه امتناع می‌کند. در «هیس» انگیزه‌های قاتل مبهم هستند، اما این باعث نمی‌شود تا وقتی او تصمیم می‌گیرد با قربانی‌اش خوش‌ بگذراند متقاعد نشویم. بالاخره چه کاری از دست یک دخترِ نحیفِ کر و لال برمی‌آید، هان؟!
وقتی قاتل تصمیم می‌گیرد با قربانی‌اش خوش‌ بگذراند متقاعد می‌شویم. بالاخره چه کاری از دست یک دخترِ نحیفِ کر و لال برمی‌آید، هان؟!
در چنین فیلم‌هایی همیشه اهمیت آنتاگونیست بیشتر از قهرمان است. در اینجا هم اگرچه شکارچی در ظاهر هیچ ویژگی خاصی ندارد، اما خیلی زود در پرداخت خودش را از نمونه‌های مشابه دور می‌کند. مثلا در «هیس» کارگردان سعی نمی‌کند صورت و حرکات قاتلش را مبهم به تصویر بکشد، بلکه با شکستن این قانون به درستی با او نیز مثل دیگر کاراکترها برخورد می‌کند. این‌طوری قاتل فیلم برخلاف مثلا مایکل مایرز که بی‌سروصدا و ناگهانی اهدافش را شکار می‌کرد، مثل یک مرد جوان عادی پردازش می‌شود که تازگی‌ها وارد حرفه‌ی آدمکشی شده است. از این طریق خبری از ابهام‌زایی نیست و کارگردان با این روش دستِ خودش را برای به جان هم انداختن این دو آزاد می‌گذارد و اینگونه موش و گربه‌بازی مدی و قاتلش برای بلند شدن روی دست یکدیگر آغاز می‌شود. در «هیس» برخلاف اکثر بی‌مووی‌های این سبک، کاراکترها از روی قصد تصمیمات اشتباه نمی‌گیرند و قاتل از آسمان روی سر قربانیانش خراب نمی‌شود. فیلم مکان و هویتِ قاتل را به معمایی برای تماشاگران تبدیل نمی‌کند. ما می‌دانیم که او آن بیرون است و مطمئنیم که اگر دستش به مدی برسد پوستش را قلفتی می‌کند. این تصمیم، خشونت واقع‌گرایانه‌ای به برخوردهای این دو اضافه کرده است. به همین دلیل وقتی قهرمانمان در چند قدمی قاتل قرار می‌گیرد، ما مطمئنیم که قاتل با طمانینه و آرامش رفتار نمی‌کند و برای شکار قربانی‌اش قدم نمی‌زند، بلکه به قصد کشت می‌دود.
اینجا باید اشاره‌ی ویژه‌ای به تام گالاگر در نقش قاتل کنم که در به تصویر کشیدن شرارتِ کاریزماتیک و واقعی کاراکترش روی یک لبه‌ی باریک حرکت می‌کند و در طول فیلم هرگز سقوط نمی‌کند. کاراکتر او نه به یک قاتلِ اعصاب‌خردکنِ فانتزی تبدیل می‌شود و نه به یک قاتل زیادی جدی و فراطبیعی. از آنجایی که در چنین فیلم‌هایی وظیفه‌ی شخصیت‌پردازی بر عهده‌ی متن نیست، همه‌چیز به بازیگر برمی‌گردد و گلاگر نیز کاری می‌کند تا ما دیوانگی و بازیگوشی او را باور کنیم. کیت سیگل هم در نقش مدی خیلی در پروسه‌ی تنش‌آفرینی پررنگ است. مثلا در یکی از هوشمندانه‌ترین لحظاتِ فیلم مدی به درون ذهنش وارد می‌شود؛ جایی که او می‌تواند صحبت کند. از آنجایی که مدی در ۱۳ سالگی کر و لال شده است، او هنوز می‌تواند در داخل رویاها و خاطراتش حرف بزند. بنابراین، این حرکت علاوه‌بر اینکه به کارگردان اجازه می‌دهد تا یک شوک قلابی تاثیرگذار ایجاد کند، بلکه به قهرمان ساکت‌مان هم اجازه می‌دهد تا بعد از مدت‌ها حرف نزدن با تماشاگر، یک صحنه‌ی قهرمانانه‌ی هیجان‌انگیز بسازد.
«هیس» فیلم بسیار ساکت و کم‌حرفی است. یعنی برخلاف انتظارتان قاتل از آن کسانی نیست که با وراجی کردن روی اعصابِ قربانی‌اش برود و قربانی هم نمی‌تواند حرف بزند. از همین رو تمرکز اصلی فیلمساز این بوده تا تماشاگر را از طریق حقه‌ها و ضد-حقه‌های پرتعدادِ شکارچی و قربانی‌ درگیر فیلمش نگه دارد و او این کار را با رها کردنِ کاراکترهایش برای کنار آمدن با وضعیتشان انجام می‌دهد. به‌طوری که مثلا ۴۰ دقیقه‌ی اواسط فیلم کلا به تلاش مدی برای پرت کردن حواس قاتل و فرار خلاصه می‌شود که شامل هیچ دیالوگی نمی‌شود. اما فیلمسازمان که فوت و فن ژانر را مثل کف دستش بلد است، در این مدت با غافلگیر‌ی‌های متعددی قهرمانش را آن‌قدر در منگنه قرار می‌دهد که در پایان‌بندی فیلم در حالی که قلبتان به دهان‌تان آمده، داد و فریادتان از شدت هیجان و تنش بلند می‌شود. «هیس» تمام اینها را در حالی انجام می‌دهد که امکان ندارد قبلا تمام عناصر تشکیل‌دهنده‌اش را ندیده باشید و این چیزی است که آن را در عین تکراری‌بودن به تجربه‌ای غیرمنتظره تبدیل می‌کند. مثل نویسنده‌ای که فکر می‌کند امشب هم مثل شب‌های گذشته می‌گذرد، اما به محض اینکه سرش را برمی‌گرداند با قاتل نقاب‌داری در پشت پنجره روبه‌رو می‌شود و همانجا اطمینان پیدا می‌کند که زنده یا مرده، امشب را فراموش نخواهد کرد. ما نیز این فیلم را به این زودی‌ها فراموش نخواهیم کرد.
باحال بود . تمام فیلم هیجان انگیز بود از دقیقه ی اول .
تاینــی هم اشتباه نوشته وگرنه قاتل خیلی راحت سر و صدا میکنه .
تو فیلم دائم قربانی عوض میشه بعضی موقع ها زن ناشنوا خطرناکتر میشه .
در کل برای اخر شب یک روز تعطیل فیلم ترسناک خواستی خوبه البته بیشتر هیجان انگیز هست تا ترسناک .
نمره : ۷.۵
فیلم مشابه : Eden Lake
این فیلمای خارجی رو میبینم خندم میگیره یه دختر ناشنوا تنها وسط جنگل بدون هیچ اسلحه ای توی یه خونه ی ویلایی زندگی میکنه تازه درا رو هم باز میذاره خب کدوم آدم عاقلی اینکارو میکنه به خدا حقشونه دل و رودشون دربیاد فکر کردن کجا زندگی میکنن؟؟بهشت؟!
عالللللللللللیییی پیشنهاد میکنم دانلود کنید
خب جدیدا تصمیم گرفتم بعد مدتها یه سری به فیلم های ترسناک بزنم مدتی از سینمای کلاسیک دور باشیم بد نیست تا این لحظه هم پشیمون نشدم و این فیلم منو به شدت غافل گیر کرد.
فیلم تقریبا شبیه به خیلی از فیلم های ترسناک و کلیشه ایه با این تفاوت که شخصیته فیلم کمی متفاوت با دیگر فیلم های ترسناک و کلیشه ایه هالیووده تفاوتی در این فیلم هست شخصیت زن فیلمه که کر و لاله و در اوایل فیلم کارگردان چندتا سکناس عالی ازش در میاره سکناس تعلیق دار که من اصلا فکرش رو هم نمیکردم تو چنین فیلمی ما تعلیق ببینم تو یکی از سکانس ها که واقعا عالیه تعلیق دوجانبس و همینطور سکانس های جذاب مختلفی داره یعنی وقتی که زن روی شیشه مینویسه که صورت تو رو ندیدم و دوست پسرم داره میاد و بدمن فیلم ماسکش رو از صورت برمیداره خیلی جذابه خیلی از فیلم های ترسناک که بدمنشون ماسک روی صورت دارن تا اخر فیلم هم به همون شکلن اما این فیلم خیلی زود چهره بدمن فیلم رو نشون میده
البته فیلم خیلی هم بی ایراد نیست یکی از این ایرادات بدمن فیلمه که ما نمیدونیم برای چی قصد کشتن زن رو داره البته به نظرم فیلم نیازی نداشت که از بدمن فیلم بیشتر اطلاعات بده در اصل فیلم میخواد شخصیت زن کر و لال رو در این شرایط نشون بده و بخواد از این فرصت ایده های جذاب دربیاره اما وقتی فیلم المانهای از بدمن فیلم میده که واجب میشه بیشتر از بدمن فیلم اطلاعات بده یعنی وقتی روی تیروکمان بدمن فیلم چوب خط زده شده(به منظور میزان به قتل رسوندن) نشان دهنده یک هدفه اما ما نمیدونیم چه هدفی و همینطور وقتی که بدمن فیلم مرد رو میکشه میگه من هیج وقت تو دعوا خوب نبودم خب این چه گذشته ای داره؟ خب وقتی ما این نکات رو میبینم انتظار داریم بدونیم چرا این پسر تصمیم گرفته به یک تعداد خاصی ادم بکشه این یکی از اشکالات مهمه فیلمه
نکته مثبت دیگر فیلم نبود وراجی های الکیه که خیلی به فیلم کمک کرده فیلم خیلی کم دیالوگ داره و بیشتر به زبان تصویر باما حرف میزنه واقعا این حرکت خیلی جالبیه و خوبیه
از نظر دلهره هم راضی کنندس و بدون اینکه بخواد با اسم بترسونه (جن- روح و...) با موقعیت، دلهره می افرینه به خصوص در اوایل فیلم.
من فیلم رو به همه پیشنهاد میکنم فیلم خوبیه یک فیلم ترسناک با موقعیت های بسیار جالب
فیلم خوش ساختیه!از دیدنش لذت میبرید
هیجان فیلم خیلی بالاست یک ربع بعد از شروع فیلم دلهره و هیجان شروع میشه تا آخر فیلم :)
با اینکه فیلم کلا دوتا بازیگر داره و کلا تو یک خونست اصلا خستتون نمیکنه
۷ از ۱۰
این فیلم فوق العاده ست
خیلی حرفه ای و پر از هیجان و نفرت
فقط ببینید ولذت ببرید....(درمحیط کاملا تاریک نگاه کنید).