فیلم داستان "میونگدوک" و "دونگهیوک" دو کارآگاه رشوهگیر است که تصمیم میگیرند پول یک گروه جنایتکار را بدزدند. اما وقتی یک کارآگاه مخفی در صحنه کشته میشود، نقشه آنها به هم میریزد...
باربی، که زمانی یک مادر و شریک فداکار بود، با چالشهای جدیدی روبرو میشود زیرا به سن ۵۵ سالگی میرسد و به تاریکی، خشونت و پوچی فرو میرود، در حالی که با هویت، روابط و پیچیدگیهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکند.
یک مرد جوان با خانوادهاش به کلمبیا نقل مکان میکند به امید زندگی بهتر، اما در نهایت با تنگدستی دست و پنجه نرم میکند. او بعدها بر خلاف همه مشکلات، بازار سیاه بوگوتا را به تسخیر خود درمیآورد.
بنوا با بدهی مواجه میشود و مجبور است یک بار دیگر از والدین ثروتمند خود کمک بخواهد. او برای به دست آوردن پول، طرحی میریزد: وانمود کند که قصد ازدواج با امیلی، دوست مدل خود را دارد.
داستان از ناپدید شدن ناگهانی سو یون، نامزد یک رهبر ارکستر، آغاز میشود. ورود زنی به نام می جو به زندگی او، رابطه پنهانی و حس تعقیبشدن، پیچیدگی این داستان را دوچندان میکند.
موفاسا، تولهای یتیم، با شیر نجیبی به نام تاکا آشنا میشود. این دیدار، ماجرایی را برای گروهی از موجودات آغاز میکند که در جستجوی هویت و سرنوشت خود هستند.
سرآشپز بن برای بردن یک مسابقه دسر مهم، به طور ناخواسته یک دوست خیالی می سازد تا به او در تعریف دوباره خوشمزگی کمک کند. اما جاه طلبی او تبدیل به یک هیولا می شود.