شخصیت معروف جنایتکار و زیرزمینی بالتیمور، دیواین، با یک زوج متاهل شلخته که تلاشی پرشور برای تحقیر او و تصاحب لقب او به عنوان «پلیدترین فرد زنده» به دست می آورند، می رود.
زندگی منظم النا زمانی که با آدریانا، زن جوان فریبنده ای که شور و هیجان را دارد ، و هکتور، مردی مسن که به او وعده ثبات و امنیت می دهد، ملاقات می کند، آشفته می شود...
گئرد وایسلر (با کد شناسائی: HGW XX/۷)، بازجوی ارشد اشتازی، پلیس امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان و یکی از باورمندان به حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی است. وی مأمور زیر نظر گرفتن زندگی گئورگ دریمن یک کارگردان تئاتر می‌شود که مقامات ارشد نیروی امنیتی، به توصیه وزیر فرهنگ و هنر آلمان شرقی، در پی یافتن بهانه‌ای برای ایجاد محدودیت و خانه‌نشین کردن وی هستند. آنها ماموریت یافتن مدرکی مبتنی بر «ناهنجاری» گئورگ دریمن را به گئرد وایسلر، بازجوی ارشد پلیس امنیتی اشتازی محول می‌کنند.
توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانه‌ای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شب‌ها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگی‌اش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانه‌ای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد. مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسان‌ها توسط گونه‌ای از ماشین‌ها، در ماتریکس اسیر شده است. اکنون نئو باید بعنوان یک شورشی در دنیای ماشین‌ها به ماتریکس بازگردد و با مامورها مقابله کند، ابر برنامه‌های قدرتمند کامپیوتری ای که وظیفه دارند نئو و تمام شورش انسانی را سرکوب کنند.
روان شناسي به نام «دکتر رابرت اليوت» (کين) به يکي از بيمارانش «کيت ميلر» (ديکينسن)، زن خانه دار و ميان سال ناراضي و سرخورده، توصيه مي کند از داشتن ماجراهاي عاشقانه خودداري نکند. اما «کيت» پس از نخستين تجربه اش در اين زمينه، به دست يک بلوند چرم پوش به قتل مي رسد...
حماسه ای تاریخی که بر اساس تاریخ متناوب پادشاهی داهومی، یکی از قدرتمندترین ایالت های آفریقا در قرن های ۱۸ و ۱۹ است...
استاد ميان سال، « هامبرت هامبرت » ( ميسن ) دل به دخترى نوجوان ( لاين ) مىبازد و براى نزديكى به او با مادرش ( وينترز ) ازدواج مىكند.
در آینده‌ای نزدیک، هوش مصنوعی بر تمام جنبه‌های زندگی انسان تسلط خواهد یافت و احساسات انسانی به عنوان یک تهدید تلقی می‌شوند.
یک قاتل حرفه ای یک دارو به زنی جوان تزریق می کند که به مرور باعث فلج شدن بدن او خواهد شد. این زن باید تا وقتی که هنوز توان حرکت کردن دارد، بگریزد و مخفی شود...
