« چارلى » ولگرد ( چاپلین ) که پلیس او را با خلافکارى اشتباه گرفته است، به سیرکى پناه مىآورد و به عنوان دلقک استخدام مىشود، و چیزى نگذشته که به نادخترى صاحب سیرک ( کندى ) دل می بندد …
در شهرى در قرن بيست و يكم، كارگران در زيرزمين زندگى میكنند و حاكمان از روى زمين كنترل اوضاع را در دست دارند. «فردر» (فروليخ)، پسر حاكم اصلى، علايقى به كارگران دارد و در واقع دل باخته ى «ماريا» (هلم)، يكى از رهبران كارگران است.
عكاسى خرده پا به نام « لوك شانن » ( كيتن ) به تشويق محبوبهاش، « سلى » ( دى )، يك دوربين فيلمبردارى تهيه میكند. اما طرز كار دوربين را به درستى نمیداند و نخستين فيلمهاى خبرى كه فيلمبردارى میكند، بر اثر خرابكارى ميمونى كه همراه او است مورد تمسخر همگان قرار میگيرد.