
شب سال نو است. "دیوید" مردی الکلی به همراه دو دوست خود در گورستان نشسته و درباره دوستش "جرج" صحبت می کنند. "جرج" با او درباره افسانه ای صحبت کرده که آخرین فردی که در یک سال بمیرد باید تا انتهای آن سال "کالسکه ارواح" را رانده و روح کسانی را که می میرند جمع آوری کند. "دیوید" آخر شب بر اثر حمله قلبی از دنیا می رود و...

سال ۱۸۳۰. در نمايش « دكتر كاليگارى » ( كراوس )، خوابگردى به نام « سزار » ( فايت ) پيشگويى مىكند. از جمله در شبى كه « آلن » ( تواردوسكى )، « فرانسيس » ( فهئر ) و « جين » ( داگوفر ) ( دو دانشجو و دخترى كه هر دو دست مىدارند ) به ديدن نمايش آمدهاند، طالع « آلن » را مىبيند و پيشبينى مىكند كه او خيلى زود خواهد مرد...

« هارولد » ( لويد ) به دنبال تهديدهاى نامزدش ( ديويس ) رهسپار لس آنجلس مى شود تا پول پارو كند اما به جايى نمى رسد. تا اين كه دختر خود را به شهر مى رساند. و حالا « هارولد » كه بايد، واقعا، خودى نشان بدهد در قبال ۱۰۰۰ دلار حاضر به شركت در نمايشى تبليغاتى / قهرمانى مى شود: بالارفتن از ديوار ساختمان ۱۲ طبقه ى فروشگاه، بدون هيچ گونه وسايل ايمنى...