
سام دختر ۱۶ ساله ای است که پدرش مرده و او بهمراه مادرخوانده و دو دخترش زندگی می کند. مادرخوانده سام زن بدجنس و بی رحمی است و او را مجبور کرده که در اتاق زیر شیروانی زندگی کند. او که دختر تنهایی است، به سراغ اینترنت رفته و شروع به چت کردن می کند. سام قرار ملاقاتی با بهترین دوست اینترنتی اش که تاکنون او را ندیده می گذارد و آنها تصمیم می گیرند در مجلس رقص هالووین همدیگر را ملاقات کنند...

الکس فلچر که بیست سال پیش خواننده موفق یک گروه موسیقی پاپ بوده، اکنون محبوبیت سابق را ندارد. در ادامه کریس، مدیر برنامه های او به وی خبر می دهد که یک خواننده جوان و پرطرفدار پیشنهاد داده که الکس در آلبوم بعدیش با او همکاری کند اما به شرطی که الکس بتواند تا هفته آینده یک ترانه برای این آلبوم بنویسد...

«جری ویلباک» (برد پیت) با دو چالش سخت روبرو است. از یک سوی رئیس باند تبهکاری که وی با آن همکاری می کند از او می خواهد با سفر به مکزیک یک تپانچه عتقیه بسیار قمیتی معروف به “مکزیکی” را برایش پیدا کند، در غیر این صورت با عواقب ناخوشآیندی مواجه خواهد شد. از سوی دیگر نامزدش «سامانتا» از او می خواهد دست از کارهای خلاف بردارد و از همکاری با این باند دست بکشد.