
داستان درباره تعطیلات کریسمس است که همه، از جمله گروه بادام زمینیها خود را برای آن آماده میکنند. چارلی براون در تلاش است برای دوستش پول جمع کند و در حالی که سالی و پپرمینت پتی سعی میکنند جملهای را برای مراسم به خاطر بسپرند تا حال و حوای کریسمس را حفظ کنند، اسنوپی به فکر شیطنت و بازیگوشیست...

سر بچه ای به نام «کوین» (کالکین)، به دلیل شیطنت هایش، شب پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد، و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد، همه «کوین» را فراموش می کنند و به سفر می روند و وقتی متوجه نبود او می شوند که دیگر دیر شده است...